برنامه یاد بعضی نفرات
 
من اینجا نیستم
نگاهی به فیلم و موسیقی بی خداحافظی
من اینجا نیستم
سمیه قاضی زاده: همیشه ساخت فیلم های زندگینام های با حضور موسیقیدانان یا دربارة آنها فیلمسازان را وسوسه مي كند و اتفاقا همیشه این فیلم ها هم مقبول تماشاگران بوده اند که از بهترین نمونه های آن می توان به آمادئوس، ری، هشت مایل، زندگی مثل گل سرخ یا من آنجا نیستم اشاره کرد. در ایران هم با اینکه به دلیل محدودیت های مختلف ساخت فیلم هایی با موضوع زندگی اهل موسیقی چندان رايج نيست اما بودهاند فیلم هایی که با الهام از زندگی یک موسیقیدان ساخته شده اند و مخاطب هم با آنها ارتباط برقرار کرده است. پر پرواز، سیاوش، سنتوری یا در امتداد شب از نمونه های موفق این فیلم ها هستند. قرار بوده بی خداحافظی هم فيلمي در اين رده باشد اما اين فيلم با نمونه های ایرانی دیگرش یک تفاوت اساسی دارد: موسیقیداني واقعی با اسم واقعیاش در آن حضور دارد؛ خوانندهای که مردم از آهنگ هایش - همان آهنگهایی که در فیلم اجرا می شود - و از چهره اش- همان چهرهای که در کنسرتها دیدهاند- خاطرهه ای فراوان دارند. از این حیث بی خداحافظی یک گام به جلو برداشته است.

با اینکه از همان ابتدای فیلم گفته می شود که این فیلم تنها بر اساس بخش هایی از زندگی رضا صادقی ساخته شده و همة رويدادهاي آن واقعی نیستند، باورش بسیار دشوار است چرا که کارگردان از سویی با بهره گیری از چهره و نام و آهنگه ای یک خوانندة نام آشنا تلاش کرده که داستانش را به دنیای واقعی گره بزند و از سوی دیگر با ذکر این مساله در ابتدای فیلم، خواسته خودش و فیلمش را از حواشی دور کند. دلیل اصلی این مساله هم واضح است. پیازداغ ماجراهای فیلم از همان ابتدا آن قدر زیاد است که در زندگی واقعی کمتر خواننده ای همة آنها همزمان اتفاق می افتد. در پنج دقیقة ابتدای فیلم متوجه می شویم که رضا صادقی بیمار است چون از بینی اش خون می آید. در همان دقایق و در حالی که هنوز تیتراژ به انتها نرسیده می فهمیم که یک سال است به دلایل مختلف آواز نخوانده و حالا توانایی درست خواندنش پائین آمده است. از حزن ترانه هم که قطعه ای است عاشقانه، برمی آید که هنرمند فیلم شکست عشقی هم خورده. در ادامه هم می بینیم که خوانندة ما نمی تواند براي شعرها و ترانه هایش مجوز بگیرد. تمام مدت درگیر بازی های کثیف ناشران و تهیه کنندگان است و در آخر هم بازی کثیف تر مطبوعات او را دور می زند. دفتر همین آقایان هم همیشه در جاهایی قرار دارد که پله هایش زیاد است و او مجبور است به خاطر شرایط جسماني اش با دردسر فراوان از آنها بالا برود و هیچ دفتری آسانسور ندارد. حتی دوستانش هم که او عمری برایشان معرفت به خرج داده، رفقای واقعی و یکدل نیستند و تا آخر با او نمی مانند. بعدش هم که کار به بیمارستان و کما میک شد و می شود بهانة اصلی فیلم. خلاصه مصیبتی نیست که رضا صادقی در اين فيلم نداشته باشد. طبیعی هم هست كه گفته شود همة این ماجراها واقعی نیستند.

تماشاگر از همان ابتدا بلاتکلیف است. قرار است ما با یک فیلم زندگینامه ای دربارة رضا صادقی مواجه باشیم یا با فیلمی دربارة فساد در مطبوعات؟ همین چندپارگی در انتخاب محور داستان باعث كاهش تأثیر رويدادها مي شود. همين اتفاق در مورد دیالوگ ها هم افتاده است. دیالوگ هایی شعاری و متكلف و دور از دنیای واقعی که بین شاعرانگی و جدیت در نوساناند. اوج این چندپارگی در دیالوگهای نسیم دانش (پگاه آهنگرانی) بازتاب دارد. حرف زدن با نامزدش نوید - که روزة سکوت دارد و جواب حرف های نسیم را نمیدهد - پشت تلفن هر بار به گونهای است؛ البته گونه هایی که كمتر مابه ازاي واقعی دارند. از شعر سپید خواندن های پشت تلفن گرفته تا ادای جملاتی چون: «یعنی ایستادن بالای یک بلندی آدم رو این قدر حق به جانب می کنه؟». از آن طرف نسیم به نوید می گوید: «اگه دوستت می یاد، نظرتو برام اس ام اس بفرست.» آيا این دیالوگ قرار است نمایندة حرف زدن نسل جدید باشد؟ يا هرمزان (همایون ارشادی) چنين جمل هاي میگويد: «بد نیست به جای پیگیری خبرهای معمولی، بری دنبال راز این آهنگ.» گاهی آدم شک می کند که نویسندة فیلمنامه آیا بر اساس شیوة حرف زدن مردمان دنیای واقعی سال 91 این دیالوگها را نوشته؟ خلاصه اينکه چنین دیالوگ هایی لطمة زيادي به فیلم زده؛ مگر اینکه پردة سينما را صحنة تئاتر تصور كنيم و زمان قصه را روزگار قدیم.

مسالهء بعدی در بی خداحافظی پرداختن به دنیای روزنامه نگاری است که کمتر انطباقی با دنیای واقعی دارد؛ در حالي كه اين یکی از محورهای اصلی فیلمنامه است. در ابتدا با نشریه ای طرفیم در آستانة ورشکستگی کامل که خبرنگارش نسیم دانش را ابتدا از سرویس اقتصادی به سرويس اجتماعی می آورد و بعد هم با تصمیم سردبیر قرار است خبرنگار هنری شود و به ملاقات رضا صادقی که در بیمارستان در کماست برود و گزارشی تهیه کند. البته قحطي خبرنگار نیست و خبرنگار هنری شدن هم نیم ساعته اتفاق نمی افتد. گرچه او رضا صادقی را می شناسد اما اسم فرهاد پویان (محمدرضا فروتن) که میگویند سوپراستار سینماست به گوشش هم نخورده است. به هر حال اولین صحنه ای که از کار خبرنگاری نسیم دانش می بینیم از دریچة موبایل اوست که هراسان وارد بیمارستان شده و از زمین و زمان فیلم می گیرد. کلاً داستان از همان ابتدا برای او فضایی مرموز دارد كه یادآور جک باوئر در سريال 24 است تا رضا صادقی در بیمارستانی در تهران. بعد از آن هم نسیم به پرستار بخش دیالوگی رپ گونه دربارة شدت وخامت اوضاع ميگ ويد و اینکه باید هر طور هست صادقی را ببیند. اما همة اینها یک طرف، فیلمبرداری یواشکی از حرف زدن دکتر و دوستان رضا صادقی یک طرف دیگر. انگار جنایتی رخ داده و حالا باید به این شیوة جاسوسی از آن اطلاعات بگیریم. کار به آنجا میرسد که دختر سردبیر فیلم (ترلان پروانه) حرفهای دکتر و همراهانش را لب خوانی می کند. البته برای ما هم توضیح میدهد که به این کار لبخوانی میگویند، نکند به اشتباه فکر دیگری کرده باشیم. از سوی دیگر دختر خبرنگار برای به دست آوردن اطلاعات سردستی زندگینامه ای که به راحتی میشود آنها را با یک جست وجوی سی ثانیه ای در گوگل و ویکیپدیا پیدا کرد، دست به اقدامات متهورانه ای میزند و با عالم و آدم مصاحبه می کند. آنهم به شکلی عجيب. مثلاً سراغ دوستان دور و نزدیک رضا صادقی میرود و درباره شروع کار او میپرسد. جدا از اینها رفتار بسیار تند این خبرنگار با سردبیرش هم نامعقول است. مثلاً سردبیرش را بابت نشستن پشت کامپیوترش بازخواست میکند و جلوی همه سر او داد می کشد.

از دیگر نکاتی که باید در پرداختن خیالی به دنیای روزنامه نگاری اشاره کرد، فروش مطبوعات است. به نظر میرسد که فیلمنامه نویس بیش از مطبوعات ایران نگاهش به مطبوعات آمریکا بوده و درآمدی که مطبوعات میتوانند از چاپ یک گزارش اختصاصی داشته باشند. گزارش حال و روز رضا صادقی که چاپ می شود، نشریه به چاپ دوم می رسد و از ورشکستگی نجات پیدا می کند. سردبیرش هم به سرعت به فکر دريافت مجوز هفته نامه می افتد... مگر مطبوعات چه قدر درآمد دارند که کار به اینجاها برسد؟ تنها بحثی که تا اندازهای و در هر كشوري می تواند مصداق داشته باشد، فساد در مطبوعات است که البته به شكلي کلیشه ای تصویر شده است. مثل تصویر هومن برق نورد با یک کت و شلوار سفید و کراوات که در دفتر سردبیر نشسته و توپی را با دستش بالا و پايین میاندازد و کجکی نگاه می کند.

بی خداحافظی نزدیک به ده قطعه موسيقي دارد كه سه قطعها ش به صورت کلیپ اجرا شده اند. این درست که در ایران امکان تماشای کلیپ هنرمندان موسیقی مان را نداریم و یک فیلم می تواند فرصت خوبی برای تماشای کلیپ او باشد اما به این شرط که کلیپ ها در فیلم کارکرد دراماتیک داشته باشند. به راحتی مي شود این کلیپ ها را از فیلم حذف كرد بي آنكه کمترین لطمه ای به قصة فیلم بخورد. اینها، کلیپ هایی اند که بدون منطق داستاني و دراماتيك در جاهای مختلف فیلم جاسازی شده اند و اصلاً معلوم نیست دلیل گنجاندن آن ها بجز موزیکال کردن بیشتر فضای داستان چيست؟ حتی ترانه ها هم باری از روی دوش قصه برنمی دارند. در نمونه های خوب چنین فیلمهایی همیشه قطعه هاي موسیقی روی داستان روایت می شوند نه اینکه حالت بخش هايي از یک کنسرت داشته باشند. در آخرین کلیپ فیلم کنسرت رضا صادقی را می بینیم در حالی که تمام فضای صحنه پر است از تصویرهاي خودش؛ اتفاقی که در کنسرت های خوانندگان ردة دهم هم نمی افتد. همچنین روی صحنه چهار نوازنده نشستهاند در حالی که موسیقی صدای یک ارکستر حداقل ده نفره را دارد. ترسيم روابط دنیای موسیقی هم دقيق نيست. مثلاً ترانه فرخپی (مژگان بیات) که تهیه کنندهء ورشکستهء موسیقی است و قصد دارد با انتشار آلبومی از خوانندهء گمنامی به نام رضا صادقی که اجرای او را در رستوران دیده خودش را نجات دهد، آن قدر روابطش خوب است که میتواند دوستان صادقی را با دادن شماره تلفنی از حفظ، سوپراستار کند اما توانایی نجات خودش را از این مخمصه ندارد. نکتهء دیگر اینکه نام رضا صادقی به عنوان آهنگساز فیلم در تیتراژ ابتدایی آمده اما تا پایان فیلم هیچ موسیقی به عنوان موسیقی متن فیلم شنیده نمیشود بجز همان ترانههای مختلف.

آدمها و روابط كليشهاي هم در فيلم كم نيستند. از آن مدیر دولتی که با جلیقهء سبز و تهریش پشت میزش نشسته و شعر «قاصدک» اخوان ثالث را بودار ميداند، تا تهیهکنندهء بازاری که سعی در فریب دادن همه دارد و به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمیکند، تا خبرنگاری که در پایان داستان میفهمد از ابتدا بازی خورده. تنها راه فرار این شخصیتها از دست خودشان دیالوگ است یا گرفتن پزهایی مثل مکثهای بیمورد، نگاههای کشدار یا حرکت گردنهای زاویهدار.

اما از اینها که بگذریم باید به بازی خوب رضا صادقی اشاره کرد که برای اولین بار در فیلمی ایفای نقش کرده. او روبهروی بازیگرانی چون محمدرضا فروتن، افشین هاشمی، کوروش تهامی، هومن برقنورد و شقایق فراهانی بسیار خوب و گاه در حد و اندازههای آنها ظاهر شده و بازیاش بیرون نمیزند. امیدوارم به خاطر همین یک دلیل هم که شده بی خداحافظی در گیشه موفق باشد. گرچه فیلمساز بارها گفته که نه علاقهای به رضا صادقی داشته و نه به سبک موسیقی او، اما این دلیل نمیتواند بهانة مناسبی برای مسائل يادشده در فیلم باشد. این طور که پیداست اميني موضوع را در حد و اندازههای خود نميداند و با انگیزههای دیگری دست به ساخت اين فيلم زده است.
منبع: 
تاریخ انتشار : چهارشنبه 29 شهریور 1391 - 00:00

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:44

فیلم محکمی نبود با اینکه رضا بیش از انتظار بازی کرده بود توش.
متاسفانه که فیلم تو گیشه خوب نبود و به نوعی برای رضا هم
ضد تبلیغ شد.ولی بهرحال دست آقای امینی درد نکنه.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:44

نمی دونم چرا دست از سره این فیلم بر نمیدارید؟تموم مشکل اهالی مطبوعات از روز اکران این فیلم تو جشنواره تیره نشون دادن اهالی این صنف بود بی خداحافظی بی عیب نیست قبول!ولی به خدا اگه موضوعات مطبوعات و اینجوری نشون نمی داد الان این همه کوبیده نمی شد شما تو سایت سینمای ما یه همچین نقدی زدید انگار کافی ندونستید دوباره اینجا هم زدید در صورتی که اصلا ربطی به موسیقی نداشت!ااتگار حتما دوست دارید هرجوری هست این تخریب نامه ها بیشتر دیده بشه!ین یه نقد یا بهتر بگم تخریب یه فیلم بود!
اخه اومدید به چند تا دیالوگ ساده ایم فیلم گیر دادید که چی؟تو سینما یا حتی تلویزیون دیالوگ هایی گفته می شه که ادم شرمش می شه جلو خانوادش ببینه مثلا این دوتا دیالوگ که شما نوشتید خیلی نا به هنجار بود؟
ضمنا بحث اقای امینی مربوط به سبک موسیقی رضا صادقی نیست کلا گفتن موسیقی سنتی گوش می کنم که الان نظرشون کاملا بر عکس شده و تو اخرین مصاحبشون گفتن با شنیدن قطعه خداروچه دیدی کلا نظرشون عوض شد و الان پیگیره کارای جناب صادقی هستن!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:44

البوم 18 مهر بهنام صفوی یادتون نره X2

امیدوارم رضا صادقی در یک فیلم دیگه بازی کنه

ی مصاحبه با رضا صادقی انجام بدید در باره البومای جدیدش

و رضا داره با چند خواننده کارای فیت انجام میده از جمله احسان خواجه امیری محسن یگانه مهدی یراحی و ....

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:44

آهنگ جدید رضا صادقی به نام ( بانوی من ) بیرون امده لطفا واسه دانلود بزارید توی سایت خوبتون . ممنونم .

asa
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:44

سلطان موسیقی ایران رضا صادقی
والسلام

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود من اینجا نیستم | موسیقی ما