
گفتوگویی خواندنی با محسن چاوشی در آستانهی تکميل آلبوم تازهاش
دوران من تازه شروع شده است
موسيقی ما- علی بحرينی: حرفزدن با محسن چاوشى براى من هم «مهم» بود و هم آموزنده. مهم بود از اين جهت كه «طرف» من معمولاً اهل حرف زدن نيست. چهار سال پيش او را كاملاً مرموز مىدانستم اما تصور امروزم اين است كه هر حرفى را نمىزند، گفتههايش را قبل از روى زبان آورده، مزمزه مىكند... و البته مرموز و تودار هم هست!
خيلیها «متفاوت» حرف مىزنند اما در عمل آدمهاى متفاوتى نيستند. بعد از پنج سال آشنايى و برخوردهاى گاهوبيگاه، تو را اينطورى شناختهام كه اگرچه اصلاً متفاوت حرف نمىزنى اما در عمل واقعاً متفاوت عمل مىكنى. خيلىها، در ماهها يا يكى، دو سال اول ظهورشان زحمت زيادى كشيدهاند تا به ما بفهمانند كه نگاه خاصى دارند، اما دستشان «رو» شده! در خودت چه تفاوتهايى ديدهاى؟
من هيچوقت خودم را با خواننده ديگرى مقايسه نكردهام تا متوجه تفاوتها بشوم! اما اگر بخواهم درباره خودم حرف بزنم، مىتوانم بگويم كه من فقط به خاطر موسيقى، وارد موسيقى شدم و از روز اول به دنبال شهرت يا ساير مسائل حاشيهاى نبودم. هرگز نخواستم بگويم «من» هستم. از «منيت» متنفرم. دوست داشتم با كارهايم به مردم انرژى بدهم و محبوب بشوم.
خيلى از خوانندههاى ديگر هم با همين نيت وارد موسيقى شدند اما به مرور حاشيه روى آنها غلبه كرد و دچار تغييرات رفتارى شدند! احساس كردند مىتوان در موسيقى، از راههايى جز موسيقى هم مطرح شد اما تو تغييرى هم نداشتهاى. هنوز دور از جريانات حاشيهاى و بیسر و صدا هستى. نه اهل مصاحبه هستى، نه میتوان عكسها و اخبار جديدى در موردت به دست آورد.
من ترجيح مىدهم يك «چاه» بىنام و نشان كه 250 متر عمق دارد باشم، نه دريايى كه عمق آن 20 سانتيمتر است. در اين پنج سال، از نظر خودم هيچ كار خاصى انجام ندادم ولى باز هم وقت كم آوردم. اصلاً بهتر است بگويم در اين پنج سال فقط تجربه كردم. سعى كردم در ملودىسازى حركت تازهاى داشته باشم. تلاشم اين بود كه با هر كارى مخاطبم را غافلگير كنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف ديگر روى صدايم به شدت كار كردم. سعى كردم از فضايى كه به من نسبت مىدادند، فاصله بگيرم.
در اين سالها موسيقى تنها حرفهات بوده يا به كارهاى ديگر هم گريز زدهاى؟
فقط موسيقى. من زندگىام را پاى موسيقى گذاشتم. هميشه سعى كردم تلاش كنم تا به نقاط بالاتر برسم. تمام اطلاعاتم در مورد آدمهاى موفق به من ثابت كرد كه آنها براى موفقيت سختى كشيدهاند. به همين دليل سعى كردم در اوج تنگناهاى زندگى كه مسائل مالى قسمت مهمى از آنها بود، آدم «تماموقت» موسيقى باشم و تمام مرارتها را تحمل كنم. اينكه مىگويم احساس مىكنم هنوز كار خاصى انجام ندادهام، اصلاً تعارف يا تواضع نيست، نظر قلبى من است.
يكى از آسيبهاى بزرگ موسيقى پاپ كه نمونهاش در موسيقى سنتى وجود ندارد، اين است كه حتى بسيارى از خوانندههاى حرفهاى ما، اين كار را به چشم «تفريح» نگاه مىكنند.
به نظر من حرفهاى بودن با تفريح خيلى فرق مىكند. شايد كارى كه ما به صورت حرفهاى انجام مىدهيم، براى مردم حكم تفريح را داشته باشد اما براى خودمان نبايد اينطور باشد.
حرفت كاملاً درست است اما من از اتفاقى كه در حال رخ دادن است، گفتم و تو از آنچه «بايد» باشد حرف زدى! يك مسأله ديگر هم وجود دارد و آن اينكه اگرچه اكثريت مردم، گوش دادن به موسيقى را «تفريح» مىدانند اما به هر حال ما به مخاطب حرفهاى هم احتياج داريم تا موسيقىمان پيشرفت كند.
مگر نداريم؟!
داريم؟
بله، من خيلىها را از دور يا نزديك مىشناسم كه مخاطب حرفهاى موسيقى هستند. ما در تمام ريزهكارىهايى كه در آهنگهايمان انجام مىدهيم، به فكر آنها هستيم.
مخاطب حرفهاى چه تعريفى از نظر تو دارد؟
كسى است كه قدرت تشخيص دارد؛ در ترانه، در آهنگ، در تنظيم، در زير و بم صداى خواننده، در ميكس قطعات و خيلى فاكتورهاى ديگر.
انصافاً از نظر تو به اندازه كافى مخاطب حرفهاى داريم؟
نه، اما تا دلت بخواهد «منتقد» داريم. منتقدهايى كه نه در عرصه موسيقى كارى انجام دادهاند و نه از نظر تئورى با آن آشنايى دارند!
به اين جور آدمها كه نمىشود گفت منتقد!
اما حالا كه اينجورى باب شده!
اين منتقدهايى كه تو مىگويى، تريبون هم دارند؟
متأسفانه بله، هم در مطبوعات و هم در سايتها جايگاه دارند.
مثل اينكه از دست آنها خيلى آزرده هستى!
براى خودم نمىگويم چون تكليف من الان ديگر روشن است اما متأسفانه بعضى غرضورزىها باعث مىشود خيلى از آدمهاى بااستعداد پيشرفت نكنند. با عرض معذرت، حتى خودِ تو هم كه از نظر من منتقد واقعى هستى، گهگاه در اتفاق نو با برخوردهاى شخصىات به ضرر بعضى از آدمهاى شايسته عمل كردهاى و در پرداختن به بعضىهاى ديگر هم جور ديگرى اشتباه داشتهاى.
منكر حرفهايت نيستم اما اشتباه در كار مطبوعات، تا درصدى قابل پيشبينى و اغماض است. اين طبيعت شغلى ماست.
خيلى از مواقع دركت مىكنم، اما بعضى وقتها نمىتوانم.
برويم سراغ «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم رسمى محسن چاوشى. نظر كلى خودت درباره اين آلبوم بعد از گذشت حدود يك سال چيست؟
«يه شاخه نيلوفر» مىتوانست آلبوم خيلى بهترى باشد.
اشكالش كجا بود؟
اشكال اصلى اين آلبوم بيشتر «فنى» است، البته اصلاً نمىخواهم بگويم من به عنوان آهنگساز يا خواننده ايرادى در كارم نداشتهام اما بزرگترين اشكال اين آلبوم را در صدابردارىاش مىدانم. ما در صدابردارى فقط دو، سه نفر را به عنوان مرجع كنار خودمان مىبينيم. آنهايى كه در صدابردارى مرجع هستند، معمولاً به ديگران چيزى ياد نمىدهند و طبيعى است كسى كه به ديگران ياد ندهد، خودش هم چيز تازهاى ياد نخواهد گرفت. به همين دليل كيفيت بسيارى از آلبومها در حد ايدهآل نيست. در «يه شاخه نيلوفر» بافت آلبوم طورى بود كه من روى صدابردارى محاسبه ويژهاى كرده بودم اما اين محاسبات تقريباً به صورت كامل به هم ريخت.
واقعاً مهمترين ايراد «يه شاخه نيلوفر» را در وضعيت صداى آن مىدانى؟
بله، وقتى صداى خوب به گوش مخاطب نرسد، در ذهن او «زدگى» ايجاد مىشود.
ايرادهاى ديگر اين آلبوم چه بود؟
غمگين بودن تمام قطعات حالت يكنواختى به وجود مىآورد. البته سبك من هميشه همين بوده اما تعداد زياد قطعات اين آلبوم باعث مىشد مخاطب براى برخورد با آن كم بياورد. بايد انواع ديگرى از موزيكها را هم در اين آلبوم قرار مىدادم. مىبينى چقدر خوب خودم را تخريب مىكنم!
تو هميشه با غمى كه در صدايت وجود داشته، شناخته شدهاى. آلبوم «متاسفم» هم سراسر غم بود اما يك تفاوت بزرگ با «يه شاخه نيلوفر» داشت و آن هم اينكه همه عناصرش غمگين نبودند! در «متاسفم» شعرها و آهنگها و صداى تو غمگين بودند اما تنظيمها انرژى مىداد و مخاطب را به دنبال خودش مىكشيد.
بله، با حرفت موافقم و سعى كردهام در آلبوم جديدم اين مسأله را هم تعديل كنم اما در هر صورت من نمىتوام «غم» را از خودم جدا كنم!
حالا كه اينقدر راحت از خودت انتقاد مىكنى، در مورد نظرات ديگران هم درباره «يا شاخه نيلوفر» بگو. منظورم نظرات منفى است!
بيشترين انتقادها مربوط میشد به روزهاى اول انتشار آلبوم. خيلىها از فضاى آلبوم جا خورده بودند...
چند درصد نظرات منفى بود؟
حدود پنجاه درصد اما به مرور تعداد موافقها بيشتر شد. البته من هرگز سر خودم را كلاه نمىگذارم. «يه شاخه نيلوفر» براى من آلبوم ايدهآلى نشد.
اما قبل از انتشارش به آن اميد داشتى.
دقيقاً همينطور بود!
چه زمانى فهميدى كه ايدهآل نيست؟
دو، سه ماه بعد از انتشارش. يك بدشانسى بزرگ هم داشتم و آن هم اين بود كه «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم مجاز من شد و بعضى دوستان گفتند چاوشى هم مثل خيلى از خوانندههاى ديگر، وقتى مجاز شد، افت كرد.
اينطورى نبود؟
نه! من كار خودم را مىكردم. در آلبومهاى غيرمجاز من هم هيچ سوءاستفادهاى وجود نداشت و «شريف» خواندم. من با تمام وجودم كارم را انجام دادم ولى متأسفانه «يه شاخه نيلوفر» مصادف شد با مجاز شدن آلبومهاى من.
كانون انتقادها از «يه شاخه نيلوفر» در اينترنت بود؟
بله، انتقادهاى خيلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابك افشار و بابك رياحیپور كه هر دو موزيسينهاى فوقالعادهاى هستند، در اينترنت (سايت موسيقی ما) دو انتقاد خيلى خوب به دستم رسيد كه انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
مثل اينكه هنوز هم به اينترنت تعلق خاطر زيادى دارى؟
بله، اينترنت و بچههاى اينترنت هميشه از من حمايت كردهاند. به هر نقطهاى برسم، هرگز يادم نمىرود كه از طريق اينترنت به موسيقى معرفى شدم. در زمان انتشار «يه شاخه نيلوفر» هم اغلب سايتها و فعالان اينترنت همكارى خوبى با من داشتند، خصوصاً از اين جهت كه باعث شدند امكان دانلود آلبوم از بين برود.
در اينترنت، معمولاً به تو «بىاحترامى» هم نمىشود. نه از جانب هنرمندهاى ديگر، نه از طرف مردم.
دليل اصلىاش لطف آنهاست و از طرف ديگر من هم كارى با كسى ندارم. متأسفانه اين روزها اخبار خوبى درباره فضاى موسيقى نمىشنوم. خيلىها عليه يكديگر حرف مىزنند و اين مسأله به ضرر موسيقى تمام مىشود. وقتى ما درون خودمان مشكل داشته باشيم، چطور مىتوانيم مشكلات بيرونى را حل كنيم.
شايد تو به خاطر محبوبيت و مقبوليت بالايت، مىتوانستى بهترين گزينه براى جنجالآفرينى و نقد كردن و تخريب ديگران خصوصاً در اين چند ماهه باشى. قطعاً اگر حرفى عليه ديگران بزنى، خيلى خريدار پيدا مىكند چون معمولاً اهل حرف زدن نيستى!
من اصلاً حقى براى خودم قائل نيستم كه بخواهم درباره ديگران حرفى بزنم. همين كه كار خودم را انجام دهم و سرم به كار خودم گرم باشد، كافى است. تا حالا زمينههاى زيادى به وجود آمده كه درگيرى با ديگران را شروع كنم اما به دنبالش نرفتهام و چون به جرقهاى كه عليه من زده شد، عكسالعملى نشان ندادهام، مسأله سر و صدا نكرده...
اما همين چند هفته پيش يك بيانيه رسمى دادى كه در آن پاى فرزاد فرزين و محسن يگانه وسط كشيده شد و از آنها بابت اجراى آهنگ «نفسبريده» كه از ساختههاى قديمىات بود، انتقاد كردى.
به اين دوستان قبلاً گفته بودم كه اين آهنگ را در كنسرتهايشان نخوانند چون امتياز «نفسبريده» را واگذار كردهام و براى من مسألهساز مىشود. از آنها خواستهام براى اجراى «نفس بريده» لااقل با من يا شركتى كه امتيازش را به آن واگذار كردهام، هماهنگ باشند.
دوباره برگرديم «يه شاخه نيلوفر». يكى از اشكالات اين آلبوم تعداد قطعاتش بود. قطعههايى كه شبيه هم بودند!
براى اينكه پيشدستى كنم و زودت راز تو پرونده تخريب «يه شاخه نيلوفر» را ببندم، بايد اعتراف كنم بله، تعداد قطعات به خاطر فضاى مشابه آنها خيلى زياد بود و جا داشت دو قطعه را «كم» كنيم! از طرف ديگر مىشد قطعات را با سليقه بهترى كنار هم قرار داد و الان از چيدمان آلبوم هم راضى نيستم.
اما در كنار تمام اين انتقادها «يه شاخه نيلوفر» آلبومى بود كه در آن محسن چاوشى، باز هم محسن چاوشى بود و مثل بعضى خوانندههاى ديگر رنگ عوض نكرد. در اين پنج سال، فضاى كارهايت خيلى تغيير كرده اما خودت عوض نشدهاى.
خدا را شكر كه بالاخره يك نكته مثبت پيدا كردى!
«يه شاخه نيلوفر» پارسال پرفروشترين آلبوم پاپ ايران بود و تو هزاران طرفدار دارى. اين سؤال هميشه وجود دارد كه چرا محسن چاوشى كنسرت نمىدهد.
من تازه يك سال است مجوز گرفتهام و فقط دوازده قطعه مجاز دارم...
مىتوانستى در همين يك سال براى آهنگهاى ديگرت هم مجوز كنسرت بگيرى.
اما يك كار مهمتر هم داشتهام و آن هم سر و سامان دادن به 3 آلبوم ديگرى است كه مقابل تهيهكنندگان آنها مسئول هستم.
در مورد اين سه آلبوم، حرف مىزنيم. فعلاً درباره كنسرت بگو.
اول بايد گروهم را انتخاب كنم. الان با دوست خوبم اميد حجت درباره تكميل گروه صحبتهايى داشتهام و همينطور با رضا تاجبخش و هومن غفارى. اتفاقى كه من در كنسرتها به دنبال آن هستم، به يك گروه توانا احتياج دارد و به زمان بيشترى احتياج دارم تا گروهم را انتخاب كنم.
مبادا اين زمان آنقدر طولانى شود كه وقتى گروهت آماده شد، دوران محسن چاوشى تمام شده باشد!
دوران من تازه شروع شده!
فكر نمىكنى براى اجراى آهنگها به صورت زنده با مشكل مواجه شوى؟
اصلاً!
تا حالا نشنيدهام كه به تماشاى كنسرتى رفته باشى. فكر نمىكنى بايد بيشتر در محيط كنسرتها حاضر باشى تا با حال و هواى آن آشنا شوى؟
در سالهاى خيلى دور به بعضى كنسرتها رفتهام. در اين سه، چهار سال هم يواشكى چند كنسرت را از نزديك ديدهام!
يعنى هيچكس نفهميد در سالن هستى؟
دو سه بار حتى خوانندهها هم نفهميدند كنسرتهايشان را ديدهام!
مگر خوانندهها دعوتت نكردند؟
نه! خودم رفتم تا ببينم چه خبر است! به همين خاطر میتوانم ادعا كنم كه براى كنسرت اصلاً ناپخته نيستم. فكر میكنم فقط سى ثانيه التهاب داشته باشم كه آن هم براى هر خوانندهاى طبيعى است.
در كنسرتهايت ساز هم مىزنى؟
نه، چون حواسم پرت مىشود!
قبل از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گفته مىشد آلبومى با نام «من خود آن سيزدهم» را با صدايت خواهيم شنيد. خيلى مشتاق بوديم اين آلبوم را بشنويم. خصوصاً از اين جهت كه مىخواستيم بدانيم چاوشى روى اشعار شاعرانى مثل مولانا چگونه ملودىهاى پاپ خواهد گذاشت. الان يك سال از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گذشته و هنوز از «من خودم آن سيزدهم» خبرى نيست...
امتياز «من خود...» متعلق به شركت آواى باربد است و نمیدانم چه زمانى منتشرش خواهند كرد. در اين آلبوم چهار شعر مولانا، دو شعر مرحوم شهريار و يك شعر از باباطاهر و وحشى بافقى را اجرا كردهام و فكر مىكنم با توجه به فضاى «من خود...» بايد در موردش بسترسازى شود. اين آلبوم را با پيشنهاد حوزه هنرى به مناسبت سال مولانا توليد كرديم. البته من قبل از آن به پيشنهاد امير ارجينى و حسين صفا روى يكى از اشعار مولانا آهنگ ساخته بودم و بعد از اين پيشنهاد سه شعر ديگر از مولانا را هم ساختم...
اشعار مولانا، باباطاهر، وحشى بافقى و شهريار را چه كسى انتخاب كرد؟
همه كارها را خودم انتخاب كردم. هدفم اين بود كه چهار قطعه از مولانا بخوانم و چهار قطعه از شعراى ديگر. ديوان باباطاهر و وحشى بافقى را در خانه داشتم و همينطور يك كتاب ناقص از غزليات مولانا را. اما ديوان شهريار را همان روزها خريدم. سراغ شعراى ديگر هم رفتم اما با سرودههايشان به نتيجه نرسيدم.
تمام آثار مولانا، شهريار، وحشى بافقى و باباطاهر را خواندى؟
تقريباً بله! حدود يك ماه زمان برد. شعرهايى كه فكر میكردم مىتوان روى آن ملودى پاپ گذاشت را علامت زدم. اول در مورد مولانا به نتيجه رسيدم و سپس دو قطعه از شهريار را انتخاب كردم. يكى از كارهايى كه روى شعر استاد شهريار ساختهام را فوقالعاده دوست دارم و فكر نمىكنم در آينده بتوانم مشابه آن را توليد كنم. از زمانى كه اشعار آنها را خواندم، تا يكى، دو ماه هيچ ترانهاى برايم جذاب نبود! مرحله انتخاب شعر براى آلبوم «من خودم...» يكى از مقاطع غيرقابل پيشبينى در زندگى من بود...
براى ايجاد ارتباط با معناى اشعار مشكلى نداشتى؟
سعى كردم به سراغ اشعار ساده بروم. البته خوشبختانه در كتاب اشعار اين چهار نفر، معناى بعضى عبارتها و كلمات هم مقابل شعرها چاپ شده بود. مثلاً من اصلاً نمىدانستم «قراضهچين» كه مولانا از آن استفاده كرده، يعنى چه!
يعنى چه؟
«قراضهچين» يعنى تراشههاى طلا كه به زمين مىريزد.
شعرى كه «قراضه چين» داشت را در آلبوم خواندهاى؟
بله!
اميد دارى كه «من خود...» روزى منتشر شود؟
بله، دوست دارم اين اتفاق بيفتد البته اگر تهيهكننده چنين تصميمى داشته باشد بايد تنظيمها را عوض كنيم. چون اين آلبوم فقط در سه ماه توليد شد و از آن روزها زمان زيادى گذشته است.
از بين «من خودم...» و «يه شاخه نيلوفر» كدامشان با سليقه خودت بيشتر سازگار است؟
من آلبوم جديدم را كه فعلاً اسمى ندارد، بيشتر از آنها دوست دارم!
راستى زمانى هم گفته شد كه يك آلبوم ديگر با قطعات فيلم «سنتورى» و چند قطعه ديگر هم منتشر مىشود. آن خبر واقعيت داشت؟
بله، اين آلبوم مجموعاً شش قطعه دارد: چهار قطعه از فيلم «سنتورى» به اضافه دو قطعه ديگر از كارهاى قبلىام. امتيازش را هم به آقاى آزادى واگذار كردهام و دقيقاً نمىدانم مجوز گرفته يا نه.
تنظيمها با فيلم «سنتورى» تفاوت دارند؟
اگر قرار باشد آلبوم منتشر شود، احتمالاً تغييراتى خواهيم داشت.
اجازه هست در مورد آلبوم جديدت حرف بزنيم يا همه چيز «سكرت» است؟
نه حرف بزنيم!
چند قطعه دارد؟
يازده ترک.
تمام قطعات را بعد از «يه شاخه نيلوفر» ساختهاى؟
جز يك قطعه كه قبل از «يه شاخه نيلوفر» ساخته شد و حالا تنظيم آن را عوض كردهايم، تمام قطعات جديد هستند. اين آلبوم برخلاف «يه شاخه نيلوفر» به شدت تنوع ريتم و فضا دارد. سعى كردم از تمام تجربههايم در اين سالها استفاده كنم و با خودم تعارف نداشته باشم. به همين دليل حتى لازم دانستم كه دو آهنگ «شيشوهشت» در آلبوم جديدم داشته باشم.
نقش محمدرضا آهارى در اين آلبوم چقدر است؟
محمدرضا دوست خوب من است و در آلبوم جديد هم تنظيم تعدادى از قطعات را انجام داده است.
اغلب ترانهها را هم كه احتمالاً امير ارجينى و حسين صفا گفتهاند.
بله.
براى خيلىها سؤال است كه چرا چاوشى و ارجينى و صفا فقط با هم كار مىكنند و وقتى كنار يكديگر هستند، خوب نتيجه مىگيرند.
خيلى از خوانندهها خواستهاند با امير و حسين همكارى كنند اما برايشان ارتباط برقرار كردن با آنها سخت بوده! خوشبختانه امير و حسين در چند ماه گذشته فعالتر شدهاند و مطمئن هستم كه در آلبوم خوانندههاى ديگر هم حضور موفقى خواهند داشت. از طرف ديگر من براى آلبوم جديدم از ترانههاى ديگران هم استفاده كردهام.
در راستاى همان تنوع؟
بله، در كتاب «بانو» كه شامل سرودههاى كيكاووس ياكيده است، يك شعر متفاوت را ديدم و اجرايش كردهام. على مهرگان هم ديگر ترانهسرايى است كه در اين آلبوم به ما ملحق شده، جسارت كردهام و يك ترانه را هم خودم گفتهام. امير و حسين هم با پنج و سه قطعه در اين آلبوم حضور دارند.
آلبومهايى كه در ماههاى اخير منتشر شدهاند را شنيدهاى؟
بله، تقريباً تمام آلبومها را شنيدهام. به نظر من آلبومهاى خوبى بيرون آمدهاند اما استقبال از آنها چندان خوب نبوده است.
كدام آلبوم بيشتر به دلت نشست؟
همه آلبومها را دوست داشتم. هم ترانهها، هم آهنگها و هم صداى خوانندهها خوب بودند.
مثل اينكه قسم خوردهاى اسم هيچ خوانندهاى را نگويى!
نه اصلاً اينطور نيست. آلبومهاى احسان خواجهاميرى، سيروان، بنيامين، سعيد شهروز و امين رستمى را دوست دارم.
آلبومها را خودت مىخرى؟
اگر از خانه بيرون بروم، آلبومها را در اولين فرصت مىخرم.
مثلاً آلبوم بنيامين را همان روزى كه منتشر شد، خريدى؟
نه، فكر مىكنم چند روز بعد. يادم هست كه آلبوم بنيامين و سيروان را با هم خريدم.
تا حالا پيش آمده كه از فضاى آلبومهاى خوانندگان ديگر تأثير بگيرى يا فقط در مسير خودت حركت مىكنى؟
من كار خودم را مىكنم اما از كارهاى ديگران هم تأثير مىگيرم. خيلى از مواقع پيش آمده كه با گوش دادن به آلبومهاى ديگران نكات تازهاى ياد گرفتهام.
خيلى از اطرافيانت كه از سالهاى گذشته تو را مىشناختند، تصور نمىكردند كه محسن چاوشى به اين زودىها ازدواج كند...
چرا؟
به خاطر اينكه هميشه «تنهايى» را به همه چيز ترجيح مىدادى و فوقالعاده گوشهگير بودى!
الان كه به گذشته برمىگردم، گاهى اوقات به اين نتيجه مىرسم كه نبايد تمام زندگىام را صرف موزيك مىكردم. به هر حال خواستههاى من در موسيقى، هزينهاى داشت كه بايد پرداختش مىكردم و حالا بسيار خوشحالم كه اتفاقى به نام «ازدواج» در زندگىام افتاده و زندگى مشترك را بدون آن كه در كارم تأثير منفى بگذارد، آغاز كردهام. همسرم اولين و تنها گزينه من براى ازدواج بود. ما سه سال پيش آشنا شديم و نوروز امسال ازدواج كرديم. او نسبت به حرفه من درك كامل دارد و نه تنها مانع فعاليت من نيست بلكه كمك هم مىكند تا پيشرفت كنم. بعد از ازدواج حسم عوض نشد. همسرم هم موسيقى را مىشناسد و هم شنونده خوبى براى كارهاى من است.
در آلبوم جديدت رد پاى او هم ديده مىشود؟
يك قطعه «مخصوص» دارم كه اگر الان در موردش توضيح بدهم، مزهاش را از دست مىدهد اما همينقدر بگويم كه در آلبوم جديدم حركتى كردهام كه شايد از من بعيد باشد! در آلبوم جديدم، انرژى حضور همسرم را كاملاً احساس مىكنم.
هنوز هم مثل زمانى كه مجرد بودى، اغلب ساعات روز در خانه هستى و آهنگ مىسازى؟
بله، الان انگيزهام براى كار كردن در خانه خيلى هم بيشتر شده، خانواده مىتواند به پيشرفت هر هنرمندى كمك كند. همسرم مرا بيشتر از هميشه اجتماعى كرده، بيشتر از هميشه به مسافرت مىرويم اما اگر در تهران باشم، ترجيح مىدهم در خانه باشم.
مقصد سفرها، خارج است؟
نه، هنوز در ايران جاهاى خيلى زيبايى هست كه حداقل براى من ناشناخته هستند.
يكى از انتقاداتى كه گروهى از هوادارانت مطرح مىكنند، اين است كه تو خيلى بيش از اندازه در دسترس آنها نيستى. بالاخره طرفداران يك هنرمند از او توقعاتى دارند. با خوانندههايى كه در خارج از كشور زندگى مىكنند، راحتتر مىتوان ارتباط برقرار كرد تا تو! اين همه دورى از مردم هم چندان قشنگ نيست، خصوصاً وقتى امكان ديدن تو در كنسرتها هم وجود ندارد.
حرف شما درست است. قطعاً بعد از اين بيشتر به مردم نزديك مىشوم. الان قسمت عمدهاى از ايميلهايى كه به دستم مىرسد را جواب مىدهم. قبول دارم كه كوتاهىهايى شده اما تلاش مىكنم كه خصوصاً در ايام كنسرت بيشتر با مردم ارتباط بگيرم. اگر خودت را جاى يكى از هوادارانت بگذارى، فكر مىكنى به آنها حق بدهى؟
تصورم اين بود كه هرچه ديده نشوم، بهتر است اما فكر مىكنم براى از اين به بعد بايد فكر تازهاى بكنم!
البته اين همه دورى از مردم جنبههاى مثبتى هم دارد. مثلاً همانطور كه گفتى، يواشكى به كنسرتها مىروى و شناخته نمىشوى. فكر مىكنم در خيابان هم خيلى زير ذرهبين نباشى!
بله، خدا را شكر معمولاً راحت در خيابانها مىچرخم. البته تازگىها تعداد كسانى كه گاهى اوقات مرا مىشناسند، بيشتر شده!
شايد علتش اين باشد كه به عكسهايت بيشتر شبيه شدهاى!
شايد!!
در مورد خوانندهها كه چندان اظهار نظر نكردى. با توجه به سابقه حضورت در سينمان با فيلم «سنتورى» لطفاً به چند سؤال سينمايى جواب بده. از داريوش مهرجويى چه خبر؟
كاملاً از ايشان بیخبرم.
يعنى ارتباط تو با مهرجويى، كاملاً ادارى و خشك بود و فقط به همان زمان كه ترانههاى «سنتورى» را خواندى، محدود شد؟
بله، البته همكارى با ايشان مايه افتخار من بود. فكر نمیكنم در سينما، اتفاقى بهتر از «سنتورى» برايم رخ بدهد. به همين دليل چند پيشنهاد جديد را رد كردم. چون نمىخواستم «عقبگرد» داشته باشم.
گويا يكى از پيشنهاداتى كه رد كردى هم مربوط مىشد به فيلمى كه توسط يك كارگردان خانم ساخته شد و او از تو خواسته بود براى تيتراژ پايانى فيلمش يك ترانه بخوانى!
بله، من هم خيلى سريع عذرخواهى كردم!
از بهرام رادان چه خبر؟
با هم ارتباط داريم و گهگاه حال و احوال مىكنيم.
آخرين تماستان كى برقرار شد؟
حدود بيست روز پيش. روز تولدم هم قرار بود همديگر را ببينيم كه متأسفانه گرفتار يك فيلم سينمايى شد و نتوانست به منزل ما بيايد اما پژمان بازغى افتخار داد و آمد. حالا كه در مورد بازيگرها حرف مىزنيم، اجازه بده بگويم كه حامد بهداد را خيلى دوست دارم. گرچه هنوز او را نديدهام اما به نظر من بازيگر بىنظيرى است. كامبيز ديرباز را هم واقعاً دوست دارم و خوشحالم كه با او ارتباط دارم.
براى ديدن فيلمها به سينما مىروى؟
بيشتر صبر میكنم تا سیدى فيلمها منتشر شوند و در خانه تماشايشان كنم! اخيراً «سوپراستار» و «اخراجیها-2» را ديدم.
آخرين فيلمى كه در سينما ديدى؟
فكر مىكنم «چارچنگولى». راستى، فيلمى كه جواد رضويان آهنگ مرا در آن خوانده بود را هم در سينما ديدم. اسمش يادم رفت.
دلداده؟
بله، فيلم خوب و گرمى بود.
براى استفاده از آهنگهاى «عروس قصه» و «نامادرى» در اين فيلم از تو اجازه گرفتند؟
نه!
ناراحت شدى؟
نه!
از اينكه صداى بعضى خوانندهها در سالهاى اخير به شدت شبيه صداى تو شده(!) ناراحت نيستى؟
نه، هركسى میتواند هر جورى كه دوست دارد، بخواند!
حتى اگر مردم، صداى اين خوانندهها را با صداى تو اشتباه بگيرند و كارهايشان را به حساب تو بنويسند هم ناراحت نمىشوى؟
مردم اشتباه نمىگيرند، مطمئن باش!
خيلیها «متفاوت» حرف مىزنند اما در عمل آدمهاى متفاوتى نيستند. بعد از پنج سال آشنايى و برخوردهاى گاهوبيگاه، تو را اينطورى شناختهام كه اگرچه اصلاً متفاوت حرف نمىزنى اما در عمل واقعاً متفاوت عمل مىكنى. خيلىها، در ماهها يا يكى، دو سال اول ظهورشان زحمت زيادى كشيدهاند تا به ما بفهمانند كه نگاه خاصى دارند، اما دستشان «رو» شده! در خودت چه تفاوتهايى ديدهاى؟
من هيچوقت خودم را با خواننده ديگرى مقايسه نكردهام تا متوجه تفاوتها بشوم! اما اگر بخواهم درباره خودم حرف بزنم، مىتوانم بگويم كه من فقط به خاطر موسيقى، وارد موسيقى شدم و از روز اول به دنبال شهرت يا ساير مسائل حاشيهاى نبودم. هرگز نخواستم بگويم «من» هستم. از «منيت» متنفرم. دوست داشتم با كارهايم به مردم انرژى بدهم و محبوب بشوم.
خيلى از خوانندههاى ديگر هم با همين نيت وارد موسيقى شدند اما به مرور حاشيه روى آنها غلبه كرد و دچار تغييرات رفتارى شدند! احساس كردند مىتوان در موسيقى، از راههايى جز موسيقى هم مطرح شد اما تو تغييرى هم نداشتهاى. هنوز دور از جريانات حاشيهاى و بیسر و صدا هستى. نه اهل مصاحبه هستى، نه میتوان عكسها و اخبار جديدى در موردت به دست آورد.
من ترجيح مىدهم يك «چاه» بىنام و نشان كه 250 متر عمق دارد باشم، نه دريايى كه عمق آن 20 سانتيمتر است. در اين پنج سال، از نظر خودم هيچ كار خاصى انجام ندادم ولى باز هم وقت كم آوردم. اصلاً بهتر است بگويم در اين پنج سال فقط تجربه كردم. سعى كردم در ملودىسازى حركت تازهاى داشته باشم. تلاشم اين بود كه با هر كارى مخاطبم را غافلگير كنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف ديگر روى صدايم به شدت كار كردم. سعى كردم از فضايى كه به من نسبت مىدادند، فاصله بگيرم.
در اين سالها موسيقى تنها حرفهات بوده يا به كارهاى ديگر هم گريز زدهاى؟
فقط موسيقى. من زندگىام را پاى موسيقى گذاشتم. هميشه سعى كردم تلاش كنم تا به نقاط بالاتر برسم. تمام اطلاعاتم در مورد آدمهاى موفق به من ثابت كرد كه آنها براى موفقيت سختى كشيدهاند. به همين دليل سعى كردم در اوج تنگناهاى زندگى كه مسائل مالى قسمت مهمى از آنها بود، آدم «تماموقت» موسيقى باشم و تمام مرارتها را تحمل كنم. اينكه مىگويم احساس مىكنم هنوز كار خاصى انجام ندادهام، اصلاً تعارف يا تواضع نيست، نظر قلبى من است.
يكى از آسيبهاى بزرگ موسيقى پاپ كه نمونهاش در موسيقى سنتى وجود ندارد، اين است كه حتى بسيارى از خوانندههاى حرفهاى ما، اين كار را به چشم «تفريح» نگاه مىكنند.
به نظر من حرفهاى بودن با تفريح خيلى فرق مىكند. شايد كارى كه ما به صورت حرفهاى انجام مىدهيم، براى مردم حكم تفريح را داشته باشد اما براى خودمان نبايد اينطور باشد.
حرفت كاملاً درست است اما من از اتفاقى كه در حال رخ دادن است، گفتم و تو از آنچه «بايد» باشد حرف زدى! يك مسأله ديگر هم وجود دارد و آن اينكه اگرچه اكثريت مردم، گوش دادن به موسيقى را «تفريح» مىدانند اما به هر حال ما به مخاطب حرفهاى هم احتياج داريم تا موسيقىمان پيشرفت كند.
مگر نداريم؟!
داريم؟
بله، من خيلىها را از دور يا نزديك مىشناسم كه مخاطب حرفهاى موسيقى هستند. ما در تمام ريزهكارىهايى كه در آهنگهايمان انجام مىدهيم، به فكر آنها هستيم.
مخاطب حرفهاى چه تعريفى از نظر تو دارد؟
كسى است كه قدرت تشخيص دارد؛ در ترانه، در آهنگ، در تنظيم، در زير و بم صداى خواننده، در ميكس قطعات و خيلى فاكتورهاى ديگر.
انصافاً از نظر تو به اندازه كافى مخاطب حرفهاى داريم؟
نه، اما تا دلت بخواهد «منتقد» داريم. منتقدهايى كه نه در عرصه موسيقى كارى انجام دادهاند و نه از نظر تئورى با آن آشنايى دارند!
به اين جور آدمها كه نمىشود گفت منتقد!
اما حالا كه اينجورى باب شده!
اين منتقدهايى كه تو مىگويى، تريبون هم دارند؟
متأسفانه بله، هم در مطبوعات و هم در سايتها جايگاه دارند.
مثل اينكه از دست آنها خيلى آزرده هستى!
براى خودم نمىگويم چون تكليف من الان ديگر روشن است اما متأسفانه بعضى غرضورزىها باعث مىشود خيلى از آدمهاى بااستعداد پيشرفت نكنند. با عرض معذرت، حتى خودِ تو هم كه از نظر من منتقد واقعى هستى، گهگاه در اتفاق نو با برخوردهاى شخصىات به ضرر بعضى از آدمهاى شايسته عمل كردهاى و در پرداختن به بعضىهاى ديگر هم جور ديگرى اشتباه داشتهاى.
منكر حرفهايت نيستم اما اشتباه در كار مطبوعات، تا درصدى قابل پيشبينى و اغماض است. اين طبيعت شغلى ماست.
خيلى از مواقع دركت مىكنم، اما بعضى وقتها نمىتوانم.
برويم سراغ «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم رسمى محسن چاوشى. نظر كلى خودت درباره اين آلبوم بعد از گذشت حدود يك سال چيست؟
«يه شاخه نيلوفر» مىتوانست آلبوم خيلى بهترى باشد.
اشكالش كجا بود؟
اشكال اصلى اين آلبوم بيشتر «فنى» است، البته اصلاً نمىخواهم بگويم من به عنوان آهنگساز يا خواننده ايرادى در كارم نداشتهام اما بزرگترين اشكال اين آلبوم را در صدابردارىاش مىدانم. ما در صدابردارى فقط دو، سه نفر را به عنوان مرجع كنار خودمان مىبينيم. آنهايى كه در صدابردارى مرجع هستند، معمولاً به ديگران چيزى ياد نمىدهند و طبيعى است كسى كه به ديگران ياد ندهد، خودش هم چيز تازهاى ياد نخواهد گرفت. به همين دليل كيفيت بسيارى از آلبومها در حد ايدهآل نيست. در «يه شاخه نيلوفر» بافت آلبوم طورى بود كه من روى صدابردارى محاسبه ويژهاى كرده بودم اما اين محاسبات تقريباً به صورت كامل به هم ريخت.
واقعاً مهمترين ايراد «يه شاخه نيلوفر» را در وضعيت صداى آن مىدانى؟
بله، وقتى صداى خوب به گوش مخاطب نرسد، در ذهن او «زدگى» ايجاد مىشود.
ايرادهاى ديگر اين آلبوم چه بود؟
غمگين بودن تمام قطعات حالت يكنواختى به وجود مىآورد. البته سبك من هميشه همين بوده اما تعداد زياد قطعات اين آلبوم باعث مىشد مخاطب براى برخورد با آن كم بياورد. بايد انواع ديگرى از موزيكها را هم در اين آلبوم قرار مىدادم. مىبينى چقدر خوب خودم را تخريب مىكنم!
تو هميشه با غمى كه در صدايت وجود داشته، شناخته شدهاى. آلبوم «متاسفم» هم سراسر غم بود اما يك تفاوت بزرگ با «يه شاخه نيلوفر» داشت و آن هم اينكه همه عناصرش غمگين نبودند! در «متاسفم» شعرها و آهنگها و صداى تو غمگين بودند اما تنظيمها انرژى مىداد و مخاطب را به دنبال خودش مىكشيد.
بله، با حرفت موافقم و سعى كردهام در آلبوم جديدم اين مسأله را هم تعديل كنم اما در هر صورت من نمىتوام «غم» را از خودم جدا كنم!
حالا كه اينقدر راحت از خودت انتقاد مىكنى، در مورد نظرات ديگران هم درباره «يا شاخه نيلوفر» بگو. منظورم نظرات منفى است!
بيشترين انتقادها مربوط میشد به روزهاى اول انتشار آلبوم. خيلىها از فضاى آلبوم جا خورده بودند...
چند درصد نظرات منفى بود؟
حدود پنجاه درصد اما به مرور تعداد موافقها بيشتر شد. البته من هرگز سر خودم را كلاه نمىگذارم. «يه شاخه نيلوفر» براى من آلبوم ايدهآلى نشد.
اما قبل از انتشارش به آن اميد داشتى.
دقيقاً همينطور بود!
چه زمانى فهميدى كه ايدهآل نيست؟
دو، سه ماه بعد از انتشارش. يك بدشانسى بزرگ هم داشتم و آن هم اين بود كه «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم مجاز من شد و بعضى دوستان گفتند چاوشى هم مثل خيلى از خوانندههاى ديگر، وقتى مجاز شد، افت كرد.
اينطورى نبود؟
نه! من كار خودم را مىكردم. در آلبومهاى غيرمجاز من هم هيچ سوءاستفادهاى وجود نداشت و «شريف» خواندم. من با تمام وجودم كارم را انجام دادم ولى متأسفانه «يه شاخه نيلوفر» مصادف شد با مجاز شدن آلبومهاى من.
كانون انتقادها از «يه شاخه نيلوفر» در اينترنت بود؟
بله، انتقادهاى خيلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابك افشار و بابك رياحیپور كه هر دو موزيسينهاى فوقالعادهاى هستند، در اينترنت (سايت موسيقی ما) دو انتقاد خيلى خوب به دستم رسيد كه انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
مثل اينكه هنوز هم به اينترنت تعلق خاطر زيادى دارى؟
بله، اينترنت و بچههاى اينترنت هميشه از من حمايت كردهاند. به هر نقطهاى برسم، هرگز يادم نمىرود كه از طريق اينترنت به موسيقى معرفى شدم. در زمان انتشار «يه شاخه نيلوفر» هم اغلب سايتها و فعالان اينترنت همكارى خوبى با من داشتند، خصوصاً از اين جهت كه باعث شدند امكان دانلود آلبوم از بين برود.
در اينترنت، معمولاً به تو «بىاحترامى» هم نمىشود. نه از جانب هنرمندهاى ديگر، نه از طرف مردم.
دليل اصلىاش لطف آنهاست و از طرف ديگر من هم كارى با كسى ندارم. متأسفانه اين روزها اخبار خوبى درباره فضاى موسيقى نمىشنوم. خيلىها عليه يكديگر حرف مىزنند و اين مسأله به ضرر موسيقى تمام مىشود. وقتى ما درون خودمان مشكل داشته باشيم، چطور مىتوانيم مشكلات بيرونى را حل كنيم.
شايد تو به خاطر محبوبيت و مقبوليت بالايت، مىتوانستى بهترين گزينه براى جنجالآفرينى و نقد كردن و تخريب ديگران خصوصاً در اين چند ماهه باشى. قطعاً اگر حرفى عليه ديگران بزنى، خيلى خريدار پيدا مىكند چون معمولاً اهل حرف زدن نيستى!
من اصلاً حقى براى خودم قائل نيستم كه بخواهم درباره ديگران حرفى بزنم. همين كه كار خودم را انجام دهم و سرم به كار خودم گرم باشد، كافى است. تا حالا زمينههاى زيادى به وجود آمده كه درگيرى با ديگران را شروع كنم اما به دنبالش نرفتهام و چون به جرقهاى كه عليه من زده شد، عكسالعملى نشان ندادهام، مسأله سر و صدا نكرده...
اما همين چند هفته پيش يك بيانيه رسمى دادى كه در آن پاى فرزاد فرزين و محسن يگانه وسط كشيده شد و از آنها بابت اجراى آهنگ «نفسبريده» كه از ساختههاى قديمىات بود، انتقاد كردى.
به اين دوستان قبلاً گفته بودم كه اين آهنگ را در كنسرتهايشان نخوانند چون امتياز «نفسبريده» را واگذار كردهام و براى من مسألهساز مىشود. از آنها خواستهام براى اجراى «نفس بريده» لااقل با من يا شركتى كه امتيازش را به آن واگذار كردهام، هماهنگ باشند.
دوباره برگرديم «يه شاخه نيلوفر». يكى از اشكالات اين آلبوم تعداد قطعاتش بود. قطعههايى كه شبيه هم بودند!
براى اينكه پيشدستى كنم و زودت راز تو پرونده تخريب «يه شاخه نيلوفر» را ببندم، بايد اعتراف كنم بله، تعداد قطعات به خاطر فضاى مشابه آنها خيلى زياد بود و جا داشت دو قطعه را «كم» كنيم! از طرف ديگر مىشد قطعات را با سليقه بهترى كنار هم قرار داد و الان از چيدمان آلبوم هم راضى نيستم.
اما در كنار تمام اين انتقادها «يه شاخه نيلوفر» آلبومى بود كه در آن محسن چاوشى، باز هم محسن چاوشى بود و مثل بعضى خوانندههاى ديگر رنگ عوض نكرد. در اين پنج سال، فضاى كارهايت خيلى تغيير كرده اما خودت عوض نشدهاى.
خدا را شكر كه بالاخره يك نكته مثبت پيدا كردى!
«يه شاخه نيلوفر» پارسال پرفروشترين آلبوم پاپ ايران بود و تو هزاران طرفدار دارى. اين سؤال هميشه وجود دارد كه چرا محسن چاوشى كنسرت نمىدهد.
من تازه يك سال است مجوز گرفتهام و فقط دوازده قطعه مجاز دارم...
مىتوانستى در همين يك سال براى آهنگهاى ديگرت هم مجوز كنسرت بگيرى.
اما يك كار مهمتر هم داشتهام و آن هم سر و سامان دادن به 3 آلبوم ديگرى است كه مقابل تهيهكنندگان آنها مسئول هستم.
در مورد اين سه آلبوم، حرف مىزنيم. فعلاً درباره كنسرت بگو.
اول بايد گروهم را انتخاب كنم. الان با دوست خوبم اميد حجت درباره تكميل گروه صحبتهايى داشتهام و همينطور با رضا تاجبخش و هومن غفارى. اتفاقى كه من در كنسرتها به دنبال آن هستم، به يك گروه توانا احتياج دارد و به زمان بيشترى احتياج دارم تا گروهم را انتخاب كنم.
مبادا اين زمان آنقدر طولانى شود كه وقتى گروهت آماده شد، دوران محسن چاوشى تمام شده باشد!
دوران من تازه شروع شده!
فكر نمىكنى براى اجراى آهنگها به صورت زنده با مشكل مواجه شوى؟
اصلاً!
تا حالا نشنيدهام كه به تماشاى كنسرتى رفته باشى. فكر نمىكنى بايد بيشتر در محيط كنسرتها حاضر باشى تا با حال و هواى آن آشنا شوى؟
در سالهاى خيلى دور به بعضى كنسرتها رفتهام. در اين سه، چهار سال هم يواشكى چند كنسرت را از نزديك ديدهام!
يعنى هيچكس نفهميد در سالن هستى؟
دو سه بار حتى خوانندهها هم نفهميدند كنسرتهايشان را ديدهام!
مگر خوانندهها دعوتت نكردند؟
نه! خودم رفتم تا ببينم چه خبر است! به همين خاطر میتوانم ادعا كنم كه براى كنسرت اصلاً ناپخته نيستم. فكر میكنم فقط سى ثانيه التهاب داشته باشم كه آن هم براى هر خوانندهاى طبيعى است.
در كنسرتهايت ساز هم مىزنى؟
نه، چون حواسم پرت مىشود!
قبل از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گفته مىشد آلبومى با نام «من خود آن سيزدهم» را با صدايت خواهيم شنيد. خيلى مشتاق بوديم اين آلبوم را بشنويم. خصوصاً از اين جهت كه مىخواستيم بدانيم چاوشى روى اشعار شاعرانى مثل مولانا چگونه ملودىهاى پاپ خواهد گذاشت. الان يك سال از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گذشته و هنوز از «من خودم آن سيزدهم» خبرى نيست...
امتياز «من خود...» متعلق به شركت آواى باربد است و نمیدانم چه زمانى منتشرش خواهند كرد. در اين آلبوم چهار شعر مولانا، دو شعر مرحوم شهريار و يك شعر از باباطاهر و وحشى بافقى را اجرا كردهام و فكر مىكنم با توجه به فضاى «من خود...» بايد در موردش بسترسازى شود. اين آلبوم را با پيشنهاد حوزه هنرى به مناسبت سال مولانا توليد كرديم. البته من قبل از آن به پيشنهاد امير ارجينى و حسين صفا روى يكى از اشعار مولانا آهنگ ساخته بودم و بعد از اين پيشنهاد سه شعر ديگر از مولانا را هم ساختم...
اشعار مولانا، باباطاهر، وحشى بافقى و شهريار را چه كسى انتخاب كرد؟
همه كارها را خودم انتخاب كردم. هدفم اين بود كه چهار قطعه از مولانا بخوانم و چهار قطعه از شعراى ديگر. ديوان باباطاهر و وحشى بافقى را در خانه داشتم و همينطور يك كتاب ناقص از غزليات مولانا را. اما ديوان شهريار را همان روزها خريدم. سراغ شعراى ديگر هم رفتم اما با سرودههايشان به نتيجه نرسيدم.
تمام آثار مولانا، شهريار، وحشى بافقى و باباطاهر را خواندى؟
تقريباً بله! حدود يك ماه زمان برد. شعرهايى كه فكر میكردم مىتوان روى آن ملودى پاپ گذاشت را علامت زدم. اول در مورد مولانا به نتيجه رسيدم و سپس دو قطعه از شهريار را انتخاب كردم. يكى از كارهايى كه روى شعر استاد شهريار ساختهام را فوقالعاده دوست دارم و فكر نمىكنم در آينده بتوانم مشابه آن را توليد كنم. از زمانى كه اشعار آنها را خواندم، تا يكى، دو ماه هيچ ترانهاى برايم جذاب نبود! مرحله انتخاب شعر براى آلبوم «من خودم...» يكى از مقاطع غيرقابل پيشبينى در زندگى من بود...
براى ايجاد ارتباط با معناى اشعار مشكلى نداشتى؟
سعى كردم به سراغ اشعار ساده بروم. البته خوشبختانه در كتاب اشعار اين چهار نفر، معناى بعضى عبارتها و كلمات هم مقابل شعرها چاپ شده بود. مثلاً من اصلاً نمىدانستم «قراضهچين» كه مولانا از آن استفاده كرده، يعنى چه!
يعنى چه؟
«قراضهچين» يعنى تراشههاى طلا كه به زمين مىريزد.
شعرى كه «قراضه چين» داشت را در آلبوم خواندهاى؟
بله!
اميد دارى كه «من خود...» روزى منتشر شود؟
بله، دوست دارم اين اتفاق بيفتد البته اگر تهيهكننده چنين تصميمى داشته باشد بايد تنظيمها را عوض كنيم. چون اين آلبوم فقط در سه ماه توليد شد و از آن روزها زمان زيادى گذشته است.
از بين «من خودم...» و «يه شاخه نيلوفر» كدامشان با سليقه خودت بيشتر سازگار است؟
من آلبوم جديدم را كه فعلاً اسمى ندارد، بيشتر از آنها دوست دارم!
راستى زمانى هم گفته شد كه يك آلبوم ديگر با قطعات فيلم «سنتورى» و چند قطعه ديگر هم منتشر مىشود. آن خبر واقعيت داشت؟
بله، اين آلبوم مجموعاً شش قطعه دارد: چهار قطعه از فيلم «سنتورى» به اضافه دو قطعه ديگر از كارهاى قبلىام. امتيازش را هم به آقاى آزادى واگذار كردهام و دقيقاً نمىدانم مجوز گرفته يا نه.
تنظيمها با فيلم «سنتورى» تفاوت دارند؟
اگر قرار باشد آلبوم منتشر شود، احتمالاً تغييراتى خواهيم داشت.
اجازه هست در مورد آلبوم جديدت حرف بزنيم يا همه چيز «سكرت» است؟
نه حرف بزنيم!
چند قطعه دارد؟
يازده ترک.
تمام قطعات را بعد از «يه شاخه نيلوفر» ساختهاى؟
جز يك قطعه كه قبل از «يه شاخه نيلوفر» ساخته شد و حالا تنظيم آن را عوض كردهايم، تمام قطعات جديد هستند. اين آلبوم برخلاف «يه شاخه نيلوفر» به شدت تنوع ريتم و فضا دارد. سعى كردم از تمام تجربههايم در اين سالها استفاده كنم و با خودم تعارف نداشته باشم. به همين دليل حتى لازم دانستم كه دو آهنگ «شيشوهشت» در آلبوم جديدم داشته باشم.
نقش محمدرضا آهارى در اين آلبوم چقدر است؟
محمدرضا دوست خوب من است و در آلبوم جديد هم تنظيم تعدادى از قطعات را انجام داده است.
اغلب ترانهها را هم كه احتمالاً امير ارجينى و حسين صفا گفتهاند.
بله.
براى خيلىها سؤال است كه چرا چاوشى و ارجينى و صفا فقط با هم كار مىكنند و وقتى كنار يكديگر هستند، خوب نتيجه مىگيرند.
خيلى از خوانندهها خواستهاند با امير و حسين همكارى كنند اما برايشان ارتباط برقرار كردن با آنها سخت بوده! خوشبختانه امير و حسين در چند ماه گذشته فعالتر شدهاند و مطمئن هستم كه در آلبوم خوانندههاى ديگر هم حضور موفقى خواهند داشت. از طرف ديگر من براى آلبوم جديدم از ترانههاى ديگران هم استفاده كردهام.
در راستاى همان تنوع؟
بله، در كتاب «بانو» كه شامل سرودههاى كيكاووس ياكيده است، يك شعر متفاوت را ديدم و اجرايش كردهام. على مهرگان هم ديگر ترانهسرايى است كه در اين آلبوم به ما ملحق شده، جسارت كردهام و يك ترانه را هم خودم گفتهام. امير و حسين هم با پنج و سه قطعه در اين آلبوم حضور دارند.
آلبومهايى كه در ماههاى اخير منتشر شدهاند را شنيدهاى؟
بله، تقريباً تمام آلبومها را شنيدهام. به نظر من آلبومهاى خوبى بيرون آمدهاند اما استقبال از آنها چندان خوب نبوده است.
كدام آلبوم بيشتر به دلت نشست؟
همه آلبومها را دوست داشتم. هم ترانهها، هم آهنگها و هم صداى خوانندهها خوب بودند.
مثل اينكه قسم خوردهاى اسم هيچ خوانندهاى را نگويى!
نه اصلاً اينطور نيست. آلبومهاى احسان خواجهاميرى، سيروان، بنيامين، سعيد شهروز و امين رستمى را دوست دارم.
آلبومها را خودت مىخرى؟
اگر از خانه بيرون بروم، آلبومها را در اولين فرصت مىخرم.
مثلاً آلبوم بنيامين را همان روزى كه منتشر شد، خريدى؟
نه، فكر مىكنم چند روز بعد. يادم هست كه آلبوم بنيامين و سيروان را با هم خريدم.
تا حالا پيش آمده كه از فضاى آلبومهاى خوانندگان ديگر تأثير بگيرى يا فقط در مسير خودت حركت مىكنى؟
من كار خودم را مىكنم اما از كارهاى ديگران هم تأثير مىگيرم. خيلى از مواقع پيش آمده كه با گوش دادن به آلبومهاى ديگران نكات تازهاى ياد گرفتهام.
خيلى از اطرافيانت كه از سالهاى گذشته تو را مىشناختند، تصور نمىكردند كه محسن چاوشى به اين زودىها ازدواج كند...
چرا؟
به خاطر اينكه هميشه «تنهايى» را به همه چيز ترجيح مىدادى و فوقالعاده گوشهگير بودى!
الان كه به گذشته برمىگردم، گاهى اوقات به اين نتيجه مىرسم كه نبايد تمام زندگىام را صرف موزيك مىكردم. به هر حال خواستههاى من در موسيقى، هزينهاى داشت كه بايد پرداختش مىكردم و حالا بسيار خوشحالم كه اتفاقى به نام «ازدواج» در زندگىام افتاده و زندگى مشترك را بدون آن كه در كارم تأثير منفى بگذارد، آغاز كردهام. همسرم اولين و تنها گزينه من براى ازدواج بود. ما سه سال پيش آشنا شديم و نوروز امسال ازدواج كرديم. او نسبت به حرفه من درك كامل دارد و نه تنها مانع فعاليت من نيست بلكه كمك هم مىكند تا پيشرفت كنم. بعد از ازدواج حسم عوض نشد. همسرم هم موسيقى را مىشناسد و هم شنونده خوبى براى كارهاى من است.
در آلبوم جديدت رد پاى او هم ديده مىشود؟
يك قطعه «مخصوص» دارم كه اگر الان در موردش توضيح بدهم، مزهاش را از دست مىدهد اما همينقدر بگويم كه در آلبوم جديدم حركتى كردهام كه شايد از من بعيد باشد! در آلبوم جديدم، انرژى حضور همسرم را كاملاً احساس مىكنم.
هنوز هم مثل زمانى كه مجرد بودى، اغلب ساعات روز در خانه هستى و آهنگ مىسازى؟
بله، الان انگيزهام براى كار كردن در خانه خيلى هم بيشتر شده، خانواده مىتواند به پيشرفت هر هنرمندى كمك كند. همسرم مرا بيشتر از هميشه اجتماعى كرده، بيشتر از هميشه به مسافرت مىرويم اما اگر در تهران باشم، ترجيح مىدهم در خانه باشم.
مقصد سفرها، خارج است؟
نه، هنوز در ايران جاهاى خيلى زيبايى هست كه حداقل براى من ناشناخته هستند.
يكى از انتقاداتى كه گروهى از هوادارانت مطرح مىكنند، اين است كه تو خيلى بيش از اندازه در دسترس آنها نيستى. بالاخره طرفداران يك هنرمند از او توقعاتى دارند. با خوانندههايى كه در خارج از كشور زندگى مىكنند، راحتتر مىتوان ارتباط برقرار كرد تا تو! اين همه دورى از مردم هم چندان قشنگ نيست، خصوصاً وقتى امكان ديدن تو در كنسرتها هم وجود ندارد.
حرف شما درست است. قطعاً بعد از اين بيشتر به مردم نزديك مىشوم. الان قسمت عمدهاى از ايميلهايى كه به دستم مىرسد را جواب مىدهم. قبول دارم كه كوتاهىهايى شده اما تلاش مىكنم كه خصوصاً در ايام كنسرت بيشتر با مردم ارتباط بگيرم. اگر خودت را جاى يكى از هوادارانت بگذارى، فكر مىكنى به آنها حق بدهى؟
تصورم اين بود كه هرچه ديده نشوم، بهتر است اما فكر مىكنم براى از اين به بعد بايد فكر تازهاى بكنم!
البته اين همه دورى از مردم جنبههاى مثبتى هم دارد. مثلاً همانطور كه گفتى، يواشكى به كنسرتها مىروى و شناخته نمىشوى. فكر مىكنم در خيابان هم خيلى زير ذرهبين نباشى!
بله، خدا را شكر معمولاً راحت در خيابانها مىچرخم. البته تازگىها تعداد كسانى كه گاهى اوقات مرا مىشناسند، بيشتر شده!
شايد علتش اين باشد كه به عكسهايت بيشتر شبيه شدهاى!
شايد!!
در مورد خوانندهها كه چندان اظهار نظر نكردى. با توجه به سابقه حضورت در سينمان با فيلم «سنتورى» لطفاً به چند سؤال سينمايى جواب بده. از داريوش مهرجويى چه خبر؟
كاملاً از ايشان بیخبرم.
يعنى ارتباط تو با مهرجويى، كاملاً ادارى و خشك بود و فقط به همان زمان كه ترانههاى «سنتورى» را خواندى، محدود شد؟
بله، البته همكارى با ايشان مايه افتخار من بود. فكر نمیكنم در سينما، اتفاقى بهتر از «سنتورى» برايم رخ بدهد. به همين دليل چند پيشنهاد جديد را رد كردم. چون نمىخواستم «عقبگرد» داشته باشم.
گويا يكى از پيشنهاداتى كه رد كردى هم مربوط مىشد به فيلمى كه توسط يك كارگردان خانم ساخته شد و او از تو خواسته بود براى تيتراژ پايانى فيلمش يك ترانه بخوانى!
بله، من هم خيلى سريع عذرخواهى كردم!
از بهرام رادان چه خبر؟
با هم ارتباط داريم و گهگاه حال و احوال مىكنيم.
آخرين تماستان كى برقرار شد؟
حدود بيست روز پيش. روز تولدم هم قرار بود همديگر را ببينيم كه متأسفانه گرفتار يك فيلم سينمايى شد و نتوانست به منزل ما بيايد اما پژمان بازغى افتخار داد و آمد. حالا كه در مورد بازيگرها حرف مىزنيم، اجازه بده بگويم كه حامد بهداد را خيلى دوست دارم. گرچه هنوز او را نديدهام اما به نظر من بازيگر بىنظيرى است. كامبيز ديرباز را هم واقعاً دوست دارم و خوشحالم كه با او ارتباط دارم.
براى ديدن فيلمها به سينما مىروى؟
بيشتر صبر میكنم تا سیدى فيلمها منتشر شوند و در خانه تماشايشان كنم! اخيراً «سوپراستار» و «اخراجیها-2» را ديدم.
آخرين فيلمى كه در سينما ديدى؟
فكر مىكنم «چارچنگولى». راستى، فيلمى كه جواد رضويان آهنگ مرا در آن خوانده بود را هم در سينما ديدم. اسمش يادم رفت.
دلداده؟
بله، فيلم خوب و گرمى بود.
براى استفاده از آهنگهاى «عروس قصه» و «نامادرى» در اين فيلم از تو اجازه گرفتند؟
نه!
ناراحت شدى؟
نه!
از اينكه صداى بعضى خوانندهها در سالهاى اخير به شدت شبيه صداى تو شده(!) ناراحت نيستى؟
نه، هركسى میتواند هر جورى كه دوست دارد، بخواند!
حتى اگر مردم، صداى اين خوانندهها را با صداى تو اشتباه بگيرند و كارهايشان را به حساب تو بنويسند هم ناراحت نمىشوى؟
مردم اشتباه نمىگيرند، مطمئن باش!
منبع:
اتفاق نو
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 مهر 1388 - 00:00
دیدگاهها
منم با اقای موافقم.
واقعا اين بچه سوسولها و بچه قرتي هايي مثل اين ساسي و رپرها گند زدن به موسيقي و به طرفداراشون ميگم آب بكشيد دهنتون كه اسم اقا محسن مياريد.
تو عمرم مردتر اقا محسن نديدم
این است مرد بزرگ موسیقی ایران...
کجاست بگو؟ آلبومی که میگفتی کو؟
همون که گفتی عید فطر میاد کجاست؟
هفته ها میگذره اما آلبومت نیومده
دارم از غصه می پوسم چقدر این روزا بده
چی بگم از کجا بگم ، دردمو با کیا بگم
بهتره که دم نزنم ، حرفی از آلبوم نزنم
پس چرا نمیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببینیم امسال دیگه چه آشغالی می خواد بده به بازار
من که اصلا از این یارو خوشم نمیاد
موسیقی رو به مسخره گرفته
علی آقای بحرینی از اینکه تونست با چاووشی مصاحبه کنه به نظر من کارستان کرد.اما حس میکنم مصاحبه همچین چالش نبوده که احتمالا به درخواست خود چاووشی بود...ضمنا این مصاحبه تو مجله اتفاق نو به سردبیری خود آقای بحرینی به چاپ رسیده...
mosahebey e jalebii ood vali dar har soorat rajebe ahang e nafas boride farzad va mohsen ham hagi daran beklakhare ham sedaii e in 3 nafar baes shod in ahang mahboob beshe
با اینکه مجله رو خریدم و قبلا خوندم این مصاحبه رو بازم ممنون
فقط اگر میشه عکسایی که در این مصاحبه از چاوشی چاپ شده بود بذارید
یه سوال دیگه هم داشتم شما میدونید خبری که منتشر شده راجع به فیلم خداحافظ که میگن با صدای چاوشی هست صحت داره یا نه ؟
فقط گفتم چرا مصاحبه رو دیر گذاشتید همه سایت ها گذاشتن نظرمو تایید نکردید ؟ ؟
واقعا که ...
منم با محسن کاملا و و صد و بیست درصد موافقم به نظرم چاوشی موسیقی رو مسخره کرده خدا رو شکر امثال ساسی مانکن هستن تا اعتبار از دست رفته موسیقی توسط چاوشی رو برگردونن :ۀول
اخه اینم شد سبک؟اینم شد صدا؟
دورد بر تواضع،فروتنی،صداقت و شرافت محسن چاووشی که این روزها،به ندرت در بین خواننده ها دیده میشه. به حق سلطان موسیقی پاپ ایرانه.تنها روزنه ی امید برای کسانی که به معنی واقعی کلمه میخوان موسیقی گوش بدن.
نقل قول از سایت موسیقی ما:
چاووشی: «انتقادهای بابک رياحیپور و بابک افشار که در زمان انتشار «يه شاخه نيلوفر» در سايت موسيقی ما از من شد، خيلی بهدردم خورد»
نقل قول از محسن چاووشی:
كانون انتقادها از «يه شاخه نيلوفر» در اينترنت بود؟
بله، انتقادهاى خيلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابك افشار و بابك رياحیپور كه هر دو موزيسينهاى فوقالعادهاى هستند، در اينترنت دو انتقاد خيلى خوب به دستم رسيد كه انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
دوستان محترم،طرفداران محسن چاووشی،تا همیشه پشتیبان خواننده ی محبوبشون هستن و نمیشه اونارو فریب داد.مطمئن باشید که این افشاگری ها ادامه داره.برای سایتی که ادعای معتبر بودن داره،این تناقض ها بسیار زشت و زننده س.برای شما متأسفم.با اینکه میدونم که نظر من تأیید نمیشه ولی شمارو نصیحت می کنم که کمی به وجدانتون رجوع کنید!!
موسیقی ما - دوست عزیز، سایت موسیقی ما تحریفی در گفتوگوی محسن چاووشی نداشته است. فقط در یک مورد در پرانتز و جهت توضیح بیشتر یادآوری کرده است که دو نقد مورد اشاره آقای چاووشی در سایت موسیقی ما منتشر شده است. که اینگونه ثصحیحها در پیادهسازی گفتوگوها بسیار متداول است. بههر حال هم لینک نقد بابک ریاحیپور (که در نخستین روزهای انتشار «یه شاخه نیلوفر» اختصاصی و برای موسیقی ما گرفته شد) در آرشیو سایت موجود است و میتوانید با مشاهده تاریخ به آن مراجعه کنید و هم نقد بابک افشار در کامنتهای اولیه راجع به این آلبوم.
من خودم طرفدار پر و پا قرص رضاصادقي هستم
ميخام بگم كه چاووشي هم خاننده ي خوبيه چون كلا ادم بي حاشيه اي هست وكمتر مصاحبه ميكنه
یعنی فقط همین مونده بود به چاوشی بگن سلطان!!تا فردا پس فردا سلطان عسگری و سلطان لهراسبی رو هم می شنویم!!!صدای افتضاح سبک در حد مداحی و ناله خدایا برس به داد موزسیقی ما.این یارو انقدر جوگیر همیشه می گه من ناراحت میشم تو خیابون کسی من و بشناسه اون بار می گفت یه بار یکی من و تو رستوران شناخت دیگه نتونستم غذا بخورم حالا خوبه طرفدارم نداری بابااااااااااااااا تو یه صدایی هم داشتی می خواستی چیکار کنی.یکی نیست بگه عامل اصلی گل کردن اهنگ نفس بریده خوندن فرزاد و محسن بود حالا تازه ناراحت شده!!
دوستانی که با چاوشی مشکل دارید هیچ احتیاجی نیست مصاحبه رو بخونید و نظر بدید شماها برید هر خواننده ای که دوست دارید گوش بدید نه اینکه هر جا اسم چاوشی میاد شروع میمنید به توهین کردن
شما اول برای خودتان متاسف باشید سپس دلسوزی وتاسف خودتان را اعلام کنید.هرچند بی آبرو کردن خواننده ها تاسف ندارد شرمندگی دارد.
عجب.
حالا خوبه محسن چاووشی هست تا موسیقی ایران یه صدایی بپا کنه هر چند وقت یه بار.
حالا فرزاد فرزین و محسن یگانه شدن عامل گل کردن؟؟
اگه اینا بلد بودن بخونن آلبومای خودشون گل میکرد
تو این سایت موزیک ما درباره بهترین خواننده تاریخ جهان هم مطلب بذارن یکی دو نفر میان میگن اصلا خواننده نیست طرف چه سبکی داره و از این حرفا من این رفتارها رو فقط تو این سایت دیدم دیگه اینا عادی شده برای مثال من طرف محسن یگانه ام میرم تو مطلب چاوشی یه حرف بر علیهش میزنم یا برعکس به جز هدر دادن وقتمون هم چیزی عایدمون نمیشه مثلا با گفتن این حرف که این چه سبکیه این چه صداییه خواننده محبویتشو از دست میده ؟ نه عزیز من
پس دوست عزیزی که بسیار انگشت نما 3 بار با اسم مختلف نظر دادی این چه سبکیه این چیه دیگه و از این حرفا بهتره دست از این بچه بازی ها برداری
با تشکر از مدیران موزیک ما
از قديم ميگن درخت هر چه پر بار تر سر به زير تر
محسن عزيز نشون داده كه مرد محبوب موسيقي ايران هست حالا يك سري آدم كوته فكر و نادون كه فقط دنبال توهين و بي شخصيتي هستند به محسن عزيز توهين مي كنند
باز هم از قديم ميگن الماس وگوهري تو دهن سگ هم بره ارزشش كم نميشه
و باز هم ميگن آدم هر چه محبوب تر باشه حسود بيشترحسودي ميكنه
افتادگي و فروتني اين مرد خونگرم خرمشهري از مصاحبه هاش پيداست نه توهين به كسي كرده و نه انتقاد به خواننده هاي ديگه
اگه چيزي هم از كسي ياد گرفته گفته كه اين خودش نشون از با معرفت بودنش هست مانند نكته اي كه اين سايت روش تاكئيد كرده بود
گر چه از ابتداي آغاز به كار اين سايت غرض ورزي و شايد هم يك نوع دشمني سايت موزيك ما با محسن چاووشي آشكار بود و اين از مطالب و انتقاداتي كه از محسن و نوع بيان ان و مقايسه آنها با مطالبي كه درباره ديگر خوانندگان در اين سايت ارائه ميشد بر هر عقل سليمي كاملا واضح و آشكار بود حالا چرا اين را بايد از مسئولين سايت پرسيد
اميدوارم كه روزي اين سايت وافعا به بزرگترين سايت موزيك ايراني تبديل بشه با آرزوي موفقيت بيشتر براي ستاره پر فروغ موزيك پاپ ايران و سلطان جديد موزيك غمناك ايراني
و با ارزوي موفقيت براي مسئولين اين سايت
valla duste aziz in site be jaye musice ma shode chavoshiye MAA !!!! hameye havadaraye chavoshi hame ja khodeshoono ghaati mikonan ! oona kootah fekran ke masalan miran tuye khabare hamid asgari migan solta chavoshi , ya in afradi ke inja migan agha az sabkesh khoshemoon nemiyad ?! havadaraye aghaye chavoshi hame jaa tuye in site shoooreshoono neshoon dadan . adabam khoob chiziye.
موسیقی آقای چاووشی نه فقط به خاطر اشعار پر معنی و موسیقی خوب، بلکه به خاطر بافت شخصیتی خواننده، بسیار زیبا و دوستداشتنی است. شاید شنیدن یک کلمه از زبان افراد مختلف، معانی متفاوتی بدهد. شاید شنیدن همین اشعار با موسیقی و صدای مشابه، مثلا از فردی مثل داریوش به هیچ وجه جالب نباشد. اما سابقه و گذشته موسیقی آقای چاوشی، که به نظرم از احساسات ساده یک نوجوان ایجاد شده، و تا مرز عمیق ترین معانی ذهن یک بزرگسال پیش رفته، باعث شده حس سادگی و صداقت در قطعه ها دیده شود... گذشته از اینکه نباید فراموش کرد، که محسن چاوشی به واقع محبوب تری خواننده موسیقی فارسی در ده سال گذشته است. این واقعت را از میزان تکثیر و انتشار آلبوم های زیر زمینی ایشان، که بدون هیچ گونه تبلیغ و سازماندهی در بین مردم مشاهده میشد، میتوان مشاهده کرد. در حقیقت محسن از هیچ کسی نخواست به صدای او گوش بدهد... ولی همه عاشق معانی و مفاهیمی شدند که او با زبان موسیقی بیان می کرد.
محسن چاوشی یک خواننده منحصر به فرد است... نباید فراموش کرد که چگونه بین مردم مطرح شد و محبوبیت پیدا کرد. مسیری که او در موسیقی طی کرد، شاید شبیه هیچ هنرمند دیگری نباشد... به نظرم شیوه محبوبیت و معروفیت آقای چاووشی، که در آن ردی از تواضع، صداقت و استقلال دیده میشود، میتواند کلاس درسی باشد برای خیلی از افرادی که در موسیقی فعالیت میکنند و نمیتوانند منکر وابستگی هایشان در کسب شهرت بشوند!
من از همه منتقدین و بزرگان موسیقی تقاضا داردم، نوع نگاه به موسیقی و شخصیت آقای چاووشی را متفاوت کنند. اجازه بدهیم این پدیده، در دنیای متفاوت خودش پیش برود. مقایسه و ارزیابی این هنرمند با سایر فعالان موسیقی کار اشتباهی است. شرکت نکردن در کنسرت ها یا گوشه گیر بودن و یا حتی داشتن صدای زمخت، جزو ویژگی ها و شناسنامه این هنرمند است، به نظرم لزومی ندارد با شایعه پراکنی و نوشتن مطالب تاثیر گذار، سعی در عوض کردن وضعیت حال آقای چاووشی کنید.
با تشکر
خودت نظر دادی بعد میگی با خودت موافقی ؟ ( خنده ) تو هر مطلبی از چاوشی میذارن میای یه چیزی میپرونی ولی هیچکی محلت نمیذاره راست گفتن حسود هرگز نیاسود
در اینکه من بنیامین را دوست دارم، هیچ شکی نیست! هم کارهایش را دوست دارم و هم تا جایی که از اخلاق و رفتارش می دانم شخصیتش را می ستایم با این وجود هیچ انسانی کامل نمی تواند باشد... حرف های اخیر بنیامین درباره ی خواننده های دیگر اصلا به مذاق من و قطعا خیلی های دیگر خوش نیامد! بنیامینی که ما می شناختیم خیلی زیرک تر از این حرف ها بود که با چنین اظهارنظرهایی اسباب دردسر برای خودش فراهم کند. البته می دانیم که اول بنیامین بود که مورد بی مهری دیگران قرار گرفت اما مظلومیت سابقش برایمان دلچسب تر بود. همان وقت هایی که توهین ها و بی احترامی ها را با بزرگواری ندید می گرفت و در ذهن طرفدارانش مصداق همان ضرب المثل بخشش از بزرگان است می شد! این جور مصاحبه ها که چند وقتی است میان اهالی موسیقی باب شده نتایج خوبی نداشته. بعد از بنیامین نوبت به محسن یگانه رسید که اشتباه بزرگ او را تکرار کند اما خوشحالم که این وسط کسانی هم بوده اند که به جای تن دادن به این موج عجیب از آن درس گرفته اند! منظورم مصاحبه ی جدید محسن چاوشی با نشریه ی اتفاق نو است. با اینکه بنیامین درمورد او در مصاحبه هایش نظرات منفی داشت ولی چاوشی از آلبوم بنیامین تعریف کرد. با خواندن این مصاحبه محسن چاوشی کم حرف را بهتر شناختم. او قطعا معنای بزرگی را خوب یاد گرفته است که در چنین شرایطی خویشتن داری پیشه کرد و بزرگی از خودش نشان داد! کاش کمی حسن نیت را از چاوشی یاد بگیریم!
www.mohsenchavoshi.ws
به نظر من محسن چاووشی بهترین و متواضع ترین خواننده پاپ ایران است. با وجود اینکه خیلی طرفدار داره ولی هیچ وقت مغرور نشده
من که شخصاً هم خودش و هم آهنگاش رو خیلی دوست دارم.
راستی اگر آهنگ های غم انگیزه چاووشی نبود ما چطور لحظه های پر از غم عشق رو سپری میکردیم ؟
فقط سلطان غم چاووشی
عهشقشم محسن چاوشی رو میگم
افزودن یک دیدگاه جدید