ایمان قیاسی - بدون مقدمه میخواهم بگویم که قلم در دست گرفتن و نوشتن ، کار هر کسی نیست و جسارت خاصی می خواهد که قطعا کار من یکی نیست ولی من این نوشته را صرفا ادای دینی می دانم به یک دوست . وقتی دوستان مطبوعاتی ام در « تماشا » از من خواستند در مورد محسن چاوشی بنویسم ، قبل از اینکه در مورد هنر ، صدا و شخصیتش بنویسم ، دوست دارم خاطره تلخ و مشترکی را برایتان بازگو کنم. حدود یکسال و نیم پیش بود که دست روزگار مادرم را از من گرفت . فقط کسانی که به صورت نزدیک با این موقعیت رو به رو شده اند میدانند در ان لحظه ها چه شرایطی سراغ ادم می اید . نیازی به گفتن ندارد و من هم دوست ندارم این یادداشت را شخصی کنم . میخواهم از نقش دوست هنرمندم در ان لحظه ها بگویم . فکرم به قدری درگیر اتفاقات بود که به سختی میتوانستم تشخیص بدهم که دور و برم چه خبر است . یادم می اید که یک دوست مثل سایه در کنارم بود . دقیقا از لحظه خاکسپاری تا مراسم شب هفت ، زمان به سختی جلو میرفت و این هفت روز برای من به اندازه هفتاد روز طولانی بود . با تمام تنهایی ، به هیچ وجه احساس تنهایی نمیکردم چون درد دل ها و همدردی هایی که ان دوست به من می داد ، بسیار برایم تاثیر گذار بود .زمان گذشت و من ارام تر شدم . بعد ها که به ان روزها فکر میکردم، میدیدم که چقدر معصومانه و دلسوزانه در حق من رافت کرده . چقدر بی ادعا. چقدر پاک . نمیدانستم که چطور باید جبران کنم و وقتی میدیدم که هیچ ادعایی نسبت به بزرگی ای که در حق من کرده ندارد ، بیشتر با خودم درگیر میشدم.
ان دوست « محسن چاوشی » بود ; کسی که بدون در نظر گرفتن جایگاهش در موسیقی ، تمام تلاشش را کرد که در ان شرایط کنارم باشد و با ارزش ترین چیزی را که میتوانست به من بدهد ، در اختیارم گذاشته بود . خودش و همه احساس همدردی وجودش را ...
صمیمیت ما بعد از ان اتفاق بیشتر و بیشتر شد و من احساس عجیبی نسبت به دوست و رفیقم پیدا کردم.دل نگرانی هایش را در تمام مراحل کاری و زندگی خصوصی ام می دیدم.مثل یک برادر بزرگتر و نه صرفا یک دوست ، برایم در هر موردی وقت میگذاشت و کنارم بود . همه این اتفاقات را با تمام حرف و حدیث هایی که در عالم موسیقی درباره او دیده و شنیده بودم ، پیوند دادم.دوست داشتم فریاد بزنم و به گوش همه برسانم که محسن چاوشی کیست و چطور شخصیتی دارد. ولی نمیشد .خیلی سخت بود.اهالی موسیی از ارتباط نزدیک من با او خبر داشتند و همین باعث میشد بیشتر حواسم در مواجه شدن با سوالات در مورد او جمع باشد : « چرا محسن این کار را نمیکند ؟ چرا محسن این کار را میکند ؟ چرا محسن کنسرت نمی دهد ؟ و هزاران چرای دیگر ... »
حواب همه این سوال ها را داشتم ولی هیچ وقت نمیتوانستم انطور که حق مطلب است ، به ان ها جواب بدهم.اما در این یادداشت کوتاه میخواهم به برخی سوالات جواب بدهم و فکر میکنم مهم ترین سوالات در مورد محسن در دو سوال همیشگی خلاصه میشود . اینکه : « این صدا ، صدای خود محسن است ؟ » و « او چه زمانی قرار است کنسرت برگزار کند ؟ »
قبل از اینکه به سوالات جواب بدهم باید این واقعیت بزرگ را عنوان کنم که محسن چاوشی بدون کنسرت و اجرای زنده ، « محسن چاوشی » شده و این بزرگترین فاکتور موفقیت دوست هنرمند من است . او همیشه در حال کار کردن است و کار به جایی میرسد که من از دستش عصبی میشوم و میگویم : « تو رو خدا بیا 10 دقیقه به غیر از کار فکر کنیم ! »
تفکرات محسن نسبت به خیلی از دوستان هنرمندم متفاوت است و عقاید خاص خودش را دارد و به اصولی که دارد ، پایبند است . از حاشیه و حرف های در گوشی فراری است و به هوادارانش عشق می ورزد و فقط به عشق ان ها کار میکند.این ها فقط بخشی از دلایلی است که محسن چاوشی بدون دعوا محبوب و ماندگار شود.یادم هست وقتی از « داریوش مهرجویی بزرگ »پرسیدند چرا برای کارت از این خواننده استفاده کردی گفت : « مردم اگر نان شب هم نداشته باشند ، حتما یک سیدی محسن چاوشی در خانه هایشان هست . »
محسن بارها در حضور من و دیگر دوستان به صورت زنده اجرا کرده و واقعا اجرای زنده اش خاص ، گیرا و تاثیر گذار است ، همانی است که شما در البوم هایش میشنوید. درباره کنسرت هم باید بگویم که اگر همه ان شرایطی را که برنامه ریزی کرده ایم ، محقق شود ، قطعا کنسرت هم به زودی برگزار خواهد شد و شک نکنید که شاهکاری بزرگ و تکان دهنده اتفاق خواهد افتاد.
محسن فقط به دنبال یک موقعیت درست و بجاست .ولی مطمئن باشید که به زودی روی صحنه هم خواهد رفت.
خسته تان کردم،شرکنده
به امید موفقیت همه هنرمندان پاک سرزینم
دوست نزدیک محسن چاوشی
ایمان قیاسی - بدون مقدمه میخواهم بگویم که قلم در دست گرفتن و نوشتن ، کار هر کسی نیست و جسارت خاصی می خواهد که قطعا کار من یکی نیست ولی من این نوشته را صرفا ادای دینی می دانم به یک دوست . وقتی دوستان مطبوعاتی ام در « تماشا » از من خواستند در مورد محسن چاوشی بنویسم ، قبل از اینکه در مورد هنر ، صدا و شخصیتش بنویسم ، دوست دارم خاطره تلخ و مشترکی را برایتان بازگو کنم. حدود یکسال و نیم پیش بود که دست روزگار مادرم را از من گرفت . فقط کسانی که به صورت نزدیک با این موقعیت رو به رو شده اند میدانند در ان لحظه ها چه شرایطی سراغ ادم می اید . نیازی به گفتن ندارد و من هم دوست ندارم این یادداشت را شخصی کنم . میخواهم از نقش دوست هنرمندم در ان لحظه ها بگویم . فکرم به قدری درگیر اتفاقات بود که به سختی میتوانستم تشخیص بدهم که دور و برم چه خبر است . یادم می اید که یک دوست مثل سایه در کنارم بود . دقیقا از لحظه خاکسپاری تا مراسم شب هفت ، زمان به سختی جلو میرفت و این هفت روز برای من به اندازه هفتاد روز طولانی بود . با تمام تنهایی ، به هیچ وجه احساس تنهایی نمیکردم چون درد دل ها و همدردی هایی که ان دوست به من می داد ، بسیار برایم تاثیر گذار بود .زمان گذشت و من ارام تر شدم . بعد ها که به ان روزها فکر میکردم، میدیدم که چقدر معصومانه و دلسوزانه در حق من رافت کرده . چقدر بی ادعا. چقدر پاک . نمیدانستم که چطور باید جبران کنم و وقتی میدیدم که هیچ ادعایی نسبت به بزرگی ای که در حق من کرده ندارد ، بیشتر با خودم درگیر میشدم.
ان دوست « محسن چاوشی » بود ; کسی که بدون در نظر گرفتن جایگاهش در موسیقی ، تمام تلاشش را کرد که در ان شرایط کنارم باشد و با ارزش ترین چیزی را که میتوانست به من بدهد ، در اختیارم گذاشته بود . خودش و همه احساس همدردی وجودش را ...
صمیمیت ما بعد از ان اتفاق بیشتر و بیشتر شد و من احساس عجیبی نسبت به دوست و رفیقم پیدا کردم.دل نگرانی هایش را در تمام مراحل کاری و زندگی خصوصی ام می دیدم.مثل یک برادر بزرگتر و نه صرفا یک دوست ، برایم در هر موردی وقت میگذاشت و کنارم بود . همه این اتفاقات را با تمام حرف و حدیث هایی که در عالم موسیقی درباره او دیده و شنیده بودم ، پیوند دادم.دوست داشتم فریاد بزنم و به گوش همه برسانم که محسن چاوشی کیست و چطور شخصیتی دارد. ولی نمیشد .خیلی سخت بود.اهالی موسیی از ارتباط نزدیک من با او خبر داشتند و همین باعث میشد بیشتر حواسم در مواجه شدن با سوالات در مورد او جمع باشد : « چرا محسن این کار را نمیکند ؟ چرا محسن این کار را میکند ؟ چرا محسن کنسرت نمی دهد ؟ و هزاران چرای دیگر ... »
حواب همه این سوال ها را داشتم ولی هیچ وقت نمیتوانستم انطور که حق مطلب است ، به ان ها جواب بدهم.اما در این یادداشت کوتاه میخواهم به برخی سوالات جواب بدهم و فکر میکنم مهم ترین سوالات در مورد محسن در دو سوال همیشگی خلاصه میشود . اینکه : « این صدا ، صدای خود محسن است ؟ » و « او چه زمانی قرار است کنسرت برگزار کند ؟ »
قبل از اینکه به سوالات جواب بدهم باید این واقعیت بزرگ را عنوان کنم که محسن چاوشی بدون کنسرت و اجرای زنده ، « محسن چاوشی » شده و این بزرگترین فاکتور موفقیت دوست هنرمند من است . او همیشه در حال کار کردن است و کار به جایی میرسد که من از دستش عصبی میشوم و میگویم : « تو رو خدا بیا 10 دقیقه به غیر از کار فکر کنیم ! »
تفکرات محسن نسبت به خیلی از دوستان هنرمندم متفاوت است و عقاید خاص خودش را دارد و به اصولی که دارد ، پایبند است . از حاشیه و حرف های در گوشی فراری است و به هوادارانش عشق می ورزد و فقط به عشق ان ها کار میکند.این ها فقط بخشی از دلایلی است که محسن چاوشی بدون دعوا محبوب و ماندگار شود.یادم هست وقتی از « داریوش مهرجویی بزرگ »پرسیدند چرا برای کارت از این خواننده استفاده کردی گفت : « مردم اگر نان شب هم نداشته باشند ، حتما یک سیدی محسن چاوشی در خانه هایشان هست . »
محسن بارها در حضور من و دیگر دوستان به صورت زنده اجرا کرده و واقعا اجرای زنده اش خاص ، گیرا و تاثیر گذار است ، همانی است که شما در البوم هایش میشنوید. درباره کنسرت هم باید بگویم که اگر همه ان شرایطی را که برنامه ریزی کرده ایم ، محقق شود ، قطعا کنسرت هم به زودی برگزار خواهد شد و شک نکنید که شاهکاری بزرگ و تکان دهنده اتفاق خواهد افتاد.
محسن فقط به دنبال یک موقعیت درست و بجاست .ولی مطمئن باشید که به زودی روی صحنه هم خواهد رفت.
خسته تان کردم،شرکنده
به امید موفقیت همه هنرمندان پاک سرزینم
دوست نزدیک محسن چاوشی